- ۰ نظر
- ۳۰ تیر ۹۳ ، ۲۱:۰۲
شاید درصد بالایی از جامعه ی امروز وبلاگ نویسان فارسی زبان نمی دانند که وبلاگستان فارسی از کجا آغاز به کار کرد و چگونه فعالیتش را در کشوری بدون حتی اینترنت پر سرعت آن سالها راهش را ادامه داد. در این پست سعی کردم با انتشار مصاحبه ای که تاریخ انجام آن مشخص نیست و نیز باز نشر مقاله ای از نادر جدیدی درباره ی فراز و فرود وبلاگستان فارسی و پرشین بلاگ ، بیاد وبلاگ نویسان امروز بیاورم که راحتی وبلاگ نویسی امروز ما - همچون خیلی از کارهای بار اولی دیگر - مدیون تحمل سختی چه کسانی است؟
اما آنچه که در این پست مهم است توجه به این نکته است که اولین موسسان وبلاگستان فارسی براحتی از جایی که متعلق به آن بودند بیرون رانده شدند . به شخصه با وجود اینکه سالها در پرشین بلاگ وبلاگ نویسی می کردم با خواندن این مصاحبه به شدت از مدیران پرشین بلاگ دلخور شدم. گرچه شاید این مصاحبه تمام ماجرای آن سالها نباشد ...
پس از خواندن متن مصاحبه که در ادمه ی مطلب آمده است ، مقاله ی نادر جدیدی درباره ی فراز و فرود اولین سرویس دهنده ی فارسی یعنی پرشین بلاگ رو براتون قرار دادم که دعوت میکنم حتما بخونیدش.
یکی دو سال پیش بود که با انتشار پستی در وبلاگم نسبت به نحوه ی برنامه سازی در صدا و سیما انتقاد کرده بودم . از ساخت برنامه هایی با مضمون حزن انگیز ، برنامه های ویژه ی شب های عزاداری در غیاب ویژه برنامه های شب های ولادت ائمه ، پخش سریال ها و فیلم های سینمایی بسیار بسیار پر تکرار و قدیمی و ...
اما در سال جدید عملکرد صدا و سیما نسبت به گذشته کمی بهتر شده به شکلی که شب ها برنامه های شادی روی آنتن می رود که علاوه بر وجهه ی سرگرمی و امید بخشی در جامعه ، آموزنده هم هستند. از بین این برنامه ها ، بنده به سلیقه ی شخصیم برنامه ی خندوانه به کارگردانی و اجرای رامبد جوان و آبرنگ با اجرای بهنوش بختیاری که بسیار اکتیو و شاد هستند و از شبکه ی نسیم پخش می شوند رو خیلی می پسندم. به خصوص برنامه ی خندوانه که خندیدن رو بهمون یادآوری میکنه کاری که شاید مدت هاست از یاد ما ایرانی ها رفته بود!
یکی دیگه از برنامه های شاد و مفرح و آموزنده ی تلویزیون ، برنامه ی قند پهلو هست که به نوبه ی خودش سهم به سزایی در آرامش و ریلکس کردن های انتهای شب ما ایرانی ها و نشاندن لبخند به روی لب های ما داره.
البته در کنار این برنامه ها که مضمونی طنز و شاد دارند نباید از کنار برنامه ی رادیو 7 با اجرا و برنامه سازی منصور ضابطیان هم به راحتی گذر کنیم ، چرا که واقعا این برنامه هم جزو برنامه های متفاوت صدا و سیماست.
مدیریت صدا و سیما باید بداند که نیاز امروز جامعه ی ایرانی ساخت و برنامه ریزی برای تولید چنین برنامه هایی است و می بایست صدا و سیما روی چنین برنامه هایی سرمایه گذاری بیشتری انجام دهد تا اینکه سرمایه ی ملی صرف خرید و دوبله ی فیلم های چینی و کره ای شود که یکی پس از دیگری در حال پخش از صدا و سیما هستند و همه هم گویی کپی برداری شده از دست یکدیگر است!به هر روی شبکه های نسیم و آموزش این روزها جور دیگر شبکه های صدا و سیما را به دوش می کشند که امیدوارم این روند را با تولید برنامه های بهتر ادامه دهند.
من خودم به تازگی به جمع کاربران لینوکس توزیع اوبونتو پیوستم ؛ بنابراین فرد با تجربه ای در زمینه کار با نرم افزار های متن باز محسوب نمیشم! اما از اونجایی که خودم در مواجهه با برخی مسایل احساس نیاز به منبع میکنم ممکنه گاهی بعد از یاد گرفتن راه حل نیازهام در اوبونتو تجربیاتم رو توی وبلاگم بذارم. این موضوع دلیل نمیشه که هرچیزی که من اینجا مینویسم 100٪ جنبه ی آموزشی داره و حتما مسایلی که توضیح دادم رو اگر به درستی انجام بدید به مشکل بر نخواهید خورد! من فقط در حال نوشتن تجربه ی کار با اوبونتو هستم ، پس اگر شما کاربر حرفه ای هستید و من جایی اشتباهی کردم بهم یادآوری کنید تا به غلط دیگران رو راهنمایی نکنم چرا که راهنمایی نکردن بهتر از راهنمایی غلط هستش...
و اما استفاده از اکسپلورر در اوبونتو...
اگر شما هم جزو اون دسته از کاربران اوبونتو هستید که گهگاهی حس میکنید یک چیزهایی در ویندوز هست که در اوبونتو ندارید و بهش نیاز دارید ، مثل Internet Explorer برای باز کردن بعضی سایت ها بخصوص سایت های بدون طراحی (!) دانشگاه های ایران که جز در اکسپلورر در هیچ مرورگری باز نمیشن نگران نباشید! چون اوبونتو ( شما بخوانید لینوکس ) همیشه یه نیازهای کاربرانش فکر میکنه و راه حل نشون میده!
امروز وقتی برای سحری بیدار شدم با شنیدن صدای دعایی که از تلویزیون در حال پخش بود حس نوستالژیکی بهم دست داد... داشتم فکر میکردم چرا دیگه هیچ چیزی بوی گذشته رو نمیده؟ چرا هیچ چیزی لذت نمیده؟ یاد اون ماه رمضان ها بخیر که همیشه گوشمون به رادیو بود و دعاهاش تا زمان اذان ... یاد اون ماه رمضان هایی که با ربنای استاد شجریان آماده ی افطار کردن میشدیم!
نمیدونم آیا حذف افراد بدلیل تفکرات سیاسیشون درسته یا نه؟ من که با شنیدن این ربنا حس نوستالژی بهم دست میده ...
سایت اداره ی بازنشستگان شهر تهران طی خبری اعلام کرده که در دولت جدید مراحل باز پرداخت نسبت به گذشته تسریع پیدا کرده و این در حالیه که فکر کنم در این دولت یک یا دو قسط پرداخت شده است. ضمنا آقای افشار با افتخار اعلام کردند که تا پایان سال 1393 کلیه ی مطالبات رو باز پرداخت خواهند کرد ؛ اما سوال اینجاست که آیا در شأن بازنشستگان محترم این سازمان هست که مطالباتشون به این شکل زخمی شده و طی اقساط بلند مدت بازپرداخت شود؟!!
مگر بازنشستگان به سازمان وام داده بودند که حالا بعد از 8 سال اینچنین مطالباتشان را باز پس گیرند؟؟! اگر وام هم داده باشند آیا بعد از 8 سال هیچ سودی به این مبالغ تعلق نگرفته؟؟ اگر سازمان به این بازنشستگان وام دهد به همین شکل راضی به دریافت بازپرداخت آنها خواهد بود یا خیر ؟؟
چند روزیه که بعد از مدتها با قطعی و خاموشی های مکرر در شبکه ی برق رسانی تهران روبرو هستیم . قطعی هایی که منو بیاد روزهای کودکی میاره . روزهایی که مردم با دقت توی روزنامه ها یا اخبار بدنبال این بودند که ببینند قطعی امشب سهم کدوم منطقه است ؟!
البته این قطعی برق منو بیاد خانه ی پدر بزرگم هم میندازه ! چرا که یادم هست وقتی بچه بودم و تابستان به تابستان و تعطیلات به تعطیلات به آنجا میرفتیم گاه گاهی که برق قطع میشد آنها آب هم نداشتند و من همیشه این موضوع را در عالم کودکی مسخره میکردم و غش غش میخندیدم و میگفتم :
" چقدر خنده داره که وقتی برق میره آب هم قطع میشه !! "
این روزها بدجوری ذهنم درگیره. شما خودت رو بذار جای من تا ببینی چه حال بدی دارم ... از یه طرف دانشجوام و از طرفی مسئولیت ازدواج رو قبول کردم و یک ساله که با بانو نامزدیم و خیلی صحیح نیست که زیاد نامزد بمونیم و از طرفی شغل درست و حسابی گیرم نمیاد. 3 ساله توی یه دفتر املاک کار میکنم بدون بیمه. خدا رو شکر از بیکاری بهتره ولی تو این تورم حقوقم همینجوری به آخر ماه نمیرسه . هزینه دانشگاه و رفت و آمد و قسط ها ...
حالا چجوری من با چه امیدی برم زیر یک سقف؟ درسته که امیدم باید به خدا باشه اما پول خیلی مهمه ... در آمد خیلی مهمه ... با این حقوقی که الان دارم واقعا نمیدونم الان به من میشه گفت شاغل یا باید بهم بگن بیکار؟؟!!
آهای شمایی که میگی نرخ بیکاری ما خیلی پایینه چشم داری جوونای بیکار این مملکت رو ببینی؟؟ آهای شمایی که قانون میذاری سقط جنین زندانی داره و آهای شمایی که میگی بچه دار شید از هزینه هاش خبر دارید؟؟
آهای شمایی میگی ازدواج کنید تا به انحراف کشیده نشید داری یه خونه بهمون بدی ؟ یه سر پناه ؟ یه کار خوب ؟
کاش یکی صدای ما رو هم بشنوه ...همیشه از خدا خواستم بازم میخوام هیچوقت هیچ مردی رو چه جوون و دم ازدواج و چه ... شرمنده ی زنش نکنه ...
بگو آمیــــــن !
همین و بس ...