Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

سلام خوش آمدید

۴ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

حسین سرشار _ صدایی که گم شد

در اپیزود دوازدهم پادکست رادیو ترافیک به سراغ زندگی هنرمندی رفتم که شاید در زمان حیاتش، به خصوص در جمع همکارانش آنطور که باید درک نشد و پس از حادثه تلخ و تراژیکی که منجر به فوت وی شد، آن‌چنان که باید به او پرداخته نشد.
در این اپیزود از بخش‌هایی از کتاب نامبرده، حسین سرشار ، فیلم سینمایی اجاره‌نشین‌ها ، سمفونی میلاد اثر دکتر ریاحی و نیز سمفونی خیام اثر حسین دهلوی استفاده شده است.
خوشحال خواهم شد که از طریق بخش نظرات و یا ایمیل انتقادات و پیشنهادات خود را با من در میان بگذارید.


رادیو ترافیک را در اغلب اپلیکیشن‌های معروف پادکست مثل ناملیک، شنوتو ، CastBox ، گوگل‌پادکست ، آمازون‌موزیک و ... همین‌طور از طریق فید RSS پادکست قابل دریافت و شنیدن است.

رادیو ترافیک را در اغلب اپلیکیشن‌های معروف پادکست مثل ناملیک، شنوتو ، CastBox ، گوگل‌پادکست ، آمازون‌موزیک و ... همین‌طور از طریق فید RSS پادکست قابل دریافت و شنیدن است.رادیو ترافیک را در اغلب اپلیکیشن‌های معروف پادکست مثل ناملیک، شنوتو ، CastBox ، گوگل‌پادکست ، آمازون‌موزیک و ... همین‌طور از طریق فید RSS پادکست قابل دریافت و شنیدن است.

لینک‌های دسترسی به پادکست رادیو ترافیک:
https://zil.ink/radiotraffic

https://zil.ink/radiotraffic

  • ۱ نظر
  • ۲۰ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۴۵
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
نگاهی به شبکه اجتماعی بوم‌گپ

شبکه اجتماعی بوم‌گپ به تازگی فعالیت خود را آغاز کرده است. این شبکه اجتماعی فضایی شبیه به توییتر را برای کاربران فراهم آورده با این تفاوت که تعداد نویسه‌ها در هر فرسته میتواند ۱۰۰۰ کارکتر باشد که مزیت جذابی به حساب می‌آید. پایداری سرویس و سرعت بالای دانلود و آپلود فایلها از جمله مزایای بوم‌گپ به شمار می‌آید. کاربران در هر فرسته یا پست امکان ارسال تصویر، فیلم، فایل صوتی، لینک، پیوست فایل جهت دانلود و نیز نظرسنجی را در اختیار دارند تا در مجموع امکانات نسبتا کاملی برای یک شبکه اجتماعی متن‌محور در دسترس داشته باشند.

این شبکه اجتماعی نوپا امکانی شبیه استاتوس یا وضعیت هم دارد و چیزی شبیه رادیوی اینترنتی با قابلیت پخش آنلاین موزیک را در کنار فعالیت اصلی برای کاربران فراهم کرده است.

در حال حاضر بوم‌گپ تنها از طریق این صفحه https://myket.ir/app/www.boomgap.ir در فروشگاه نرم‌افزارهای اندرویدی مایکت و یا از طریق نسخه وب آن به آدرس

https://BoomGap.ir

در دسترس است. 

حساب کاربری من در بوم‌گپ:

https://boomgap.ir/Just_Smile

  • ۱ نظر
  • ۱۳ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۴۴
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
روزهای نارنجی

دی ماه ۱۴۰۲ فیلمی به نام روزهای نارنجی تماشا کردم و چند خطی را درباره این فیلم نوشته‌ام:

یکی از علایق و شاید تفریحات من تماشای #فیلم و #سریال است.

همانطور که #زندگی پر سرعت،خیلی‌هایمان را از علایقمان دور می‌کند،من هم خیلی وقت‌ها فرصت تماشا پیدا نمیکنم اما با این حال از هر فرصتی که بدست بیاورم، بدم نمی‌آید که آن را به تماشای فیلم بگذرانم.

امشب به تماشای فیلم #سینمایی #روزهای_نارنجی اثر #آرش_لاهوتی و با بازی #هدیه_تهرانی و #علی_مصفا نشستم.راستش را بخواهید،امشب خیلی حال و هوای تماشای یک فیلم #ایرانی را داشتم!به یاد گذشته‌های نه چندان دور که #سینما رونقی داشت و حضور بازیگران و کارگردانان بزرگ آدم را با شوق به سمت خودش می‌کشاند.

خلاصه که با این حال و هوا دنبال یک فیلم ایرانی گشتم که بعد از تماشایش حس و حالم را خراب نکند!!

نام علی مصفا همیشه من را روی فیلم‌ها نگه می‌دارد و نمی‌گذارد از روی فیلم به راحتی بگذرم! بنابراین #روزهای_نارنجی توجهم را جلب کرد. نام هدیه تهرانی نیز توجهم را بیش از پیش جلب کرد،کارگردان اما نام‌آشنا نبود.

امتیاز مخاطبان به فیلم هم کمتر از ۴ بود!خط اصلی داستان را که خواندم،به نظرم برای سینمای سالهای اخیر ایران حرف تازه‌ای به حساب می‌آمد...

لوکیشن داستان در شمال ایران قرار دارد و آبان با بازی هدیه تهرانی، کارفرمایی است که از کارگرانِ زنِ روزمُزد استفاده میکند. با علم بر اینکه من نه منتقد سینما هستم و نه سواد و سررشته‌اش را دارم،در حد یک تماشاگر می‌توانم بگویم که کارگردانی فیلم چندان دلپذیر نبود و گاهی تصاویری با دوربین روی دست، بدجوری توی ذوق می‌زد. به قول آقای #فراستی دوربین در بعضی سکانس‌ها کاملا بی‌جا و بی‌معنی روی دست بود و مشخص نبود علت این نوع فیلمبرداری چه بود و کارگردان قصد داشته چه پیام ویژه‌ای را ضمیمه تصویر کند!

اما در مجموع فیلم را دوست داشتم. هم فیلم‌نامه و هم موضوعش جالب بود و از دریچه‌ای نسبتا نو به موضوع #زن و #خانواده نگاه کرده بود.فیلمی که به موضوع #زن و مشکلاتش در جامعه ایرانی به گونه‌ای پرداخته که هم رگه‌هایی از #فمنیسم را میتوان در آن دید و هم وجه فمینیستی آن دچار شعار زدگی نشده،آنچنان که گل‌درشت‌وار و آزاردهنده شود که در سالهای اخیر،حداقل من فیلمی به دور از #شعار زدگی ندیدم.

اسپویل فیلم نیست،اما شاید نخواهید همین‌قدرش را هم بدانید 😉

روزهای نارنجی طبیعتاً از آن دست فیلم‌ها نیست که بخواهیم مثل #هامون چندین‌بار به تماشایش بنشینیم و خسته و دل‌زده نشویم، با این همه اما یک‌بار تماشایش هم باعث نمی‌شود که حس کنی وقتت را تلف کرده‌ای!

پی‌نوشت:

معمولا بعد از تماشای فیلم‌های سینمایی ایرانی، نقدهایی که برای فیلم نوشته‌اند را هم می‌خوانم. نمیدانم چرا برایم جذابیت دارند. شاید چون میخواهم میزان دریافتم از فیلم را بسنجم! نقدی بر این فیلم را خواندم که منتقد به زعم خودش حتی متوجه نشده که چرا آبان همسرش را با وجود #خیانت بخشیده و آن را یک ضعف دانسته بود! در حالی‌که شخصاً نه تنها خیانتی ندیدم،بلکه دریافتم از روایت کارگردان، عدم‌ وقوع خیانت بود!

سکانس پایانی فیلم هم پیام جذابی داشت:

#با_هم_قوی‌تریم

اگر فیلم را تماشا کرده‌اید،برایم نظرتان راجع به فیلم را بنویسید.

  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۲۲
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
چند خطی درباره سریال پوآرو - Agatha christie's Poirot

همیشه به ژانر پلیسی ، معمایی ، رازآلود ، جنایی و یا هر عنوان دیگری که رویش بگذارند علاقمند بوده‌ام! خواه فیلم باشد یا کتاب!

خاطرم هست که همیشه هنگام پخش سریال پوآرو از شبکه یک سیما، جلوی تلویزیون میخ‌کوب میشدم و با علاقه این سریال و حتی تکرارش را تماشا می‌کردم.

چندی قبل دلم می‌خواست یک فیلم در همین ژانر را تماشا کنم اما هرچه گشتم چیزی که مرا به وجد بیاورد پیدا نکردم! ناخودآگاه یاد این سریال افتادم و از آنجا که خیلی هم آدم نوستالژی‌بازی هستم تصمیم گرفتم سریال پوآرو را تماشا کنم. ابتدا قصد داشتم فصل‌های آخر را تماشا کنم که پیشتر از تلویزیون پخش نشده بود. اما بعد تصمیمم تغییر کرد و از اولین قسمت به تماشای آن نشستم! راستش خیلی از قسمت‌ها را اصلا به یاد نمی‌آوردم! به هر حال تماشایشان خالی از لطف نبود و مرا به حال و هوای همان سالهای قبل میبرد و من از این موضوع راضی بودم! از طرفی در تماشای سریال و یا خواندن کتاب، از آن دسته افرادی هستم که تحت هر شرایطی کنجکاوی خودم را برای اینکه به یکباره به سراغ انتهای ماجرا بروم و «بالاخره ببینم تهش چه می‌شود!» سرکوب می‌کنم و سعی میکنم از همه لحظاتش لذت ببرم تا به پایان آن برسم!

امشب به پایانش رسیدم...

آخرین قسمت سریال پوآرو...

سریالی نوستالژیک با داستان و شخصیت‌هایی دوست‌داشتنی...

فصل آخر را هرگز ندیده بودم... به همین دلیل جذابیتش چندین برابر بود. اما اتفاقی را که دوست داشتم در آخرین قسمت رخ دهد، در قسمت دوم فصل آخر دیدم. دوست داشتم تمام آن شخصیت‌های نوستالژیک و دوست‌داشتنی در آخرین قسمت یک‌بار دیگر به دور هم جمع شوند؛ سروان هیستینگز،سربازرس جپ و خانم لمون! اما این اتفاق زودتر رخ داد و البته تا قسمت آخر هم ماندگار نبودند. تنها این سروان هستینگز بود که در کنار پوآرو و در آخرین قسمت حضور داشت.

و اما پوآرو...

پوآرویی که دیوید ساچت برای ما به یادگار گذاشت! اقتباس‌ها و فیلم‌های متعددی از روی رمان‌های پوآروی آگاتا کریستی ساخته شده‌اند، اما راستش را بخواهید هیچ‌کدامشان حداقل برای من به اندازه پوآرویی که دیوید ساچت به آن روح و شخصیت بخشید ، دلنشین و دوست‌داشتنی نبود! اصلا انگار آگاتا کریستی هم زمانی که رمانش را می‌نوشت چنین پوآرویی در ذهنش بود...

هر چه که بود پوآرو تمام شد..!

برای خیلی‌ها همان سال ۲۰۱۳ تمام شد اما برای من تازه امشب به پایان رسید...

آنچه که جذاب‌ترش می‌کند عمر این سریال است. سریالی که در ژانویه ۱۹۸۹ آغاز شد-آن زمان من تنها یک سال داشتم!- و در سال ۲۰۱۳ آخرین قسمت آن ساخته و پخش شد.

خیلی وقت‌ها زمانی که رمانی میخوانم ناخودآگاه شخصیت‌هایش را در ذهنم تجسم می‌کنم و گاهی که از روی آن رمان‌ها فیلمی ساخته می‌شود و تماشایش می‌کنم از دیدنش پشیمان می‌شوم! چرا که همه تصورات مرا که هنگام خواندن کتاب در ذهنم پرورانده بودم خراب می‌کند! اما با اینکه رمان‌های پوآروی آگاتا کریستی را نخوانده‌ام، به نظرم نمیتوانستم به زیبایی پوآرویی که دیوید ساچت آن را بازی کرد در ذهنم تجسم کنم.

پوآرویی شیک‌پوش،منظم، با قدم‌های کوچک و تند،وسواسی و بسیار مغرور و صدالبته باهوش که هوشش را مدیون سلول‌های خاکستری مغزش بود...

پوآرویی دوست داشتنی...

  • ۰ نظر
  • ۰۷ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۵۳
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

I am sweet, but honey is you . Flower is me , but fragrance is you . Happy I am but reason is YOU
-----------------------------
پرواز کن آنگونه که می‌خواهی ...
وگرنه پروازت می‌دهند آنگونه که می‌خواهند ...
------------------------------
این شعاری بود که سالها توی وبلاگم نوشته بودم ... از هواداران و اعضای پیشین باشگاه هواداران پرشین‌بلاگ هستم. بعد از چند سال وبلاگ نویسی مداوم به دلایلی کوچ کردم به این وبلاگ جدید ... وبلاگی جدید در محیط و سرویسی جدید ... همچون بهاری که همراه عشق به زندگیم پای گذاشت بهاری جدید را در زندگی مجازیم تجربه خواهم نمود... این بار اما از گذشته ها گذشته‌ام(!) و به حال رسیده‌ام و به فردایی بهتر برای ''ما" می‌اندیشم...
-----------------------------
چه تقدیری از این بهتر..؟
من از عشق تــــــو می‌میرم..!
-----------------------------
این وبلاگ در گذشته در سیستم وبلاگ‌دهی میهن‌بلاگ آریوداد نام داشت و در آدرس http://Ariodaad.MihanBlog.Com منتشر میشد که با اعلام تعطیلی سایت میهن‌بلاگ ، با نام و آدرس فعلی در اینجا به راه خود ادامه می‌دهد! بنابراین دیدن نام و آدرس وبلاگ قبلی روی بخش زیادی از تصاویر این وبلاگ امری عادی است!

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی