دی که بگذشت هیچ از او یاد مکن
جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۹ ب.ظ
اصولاً ذات انسان به گونهای است که هرگز از موقعیت کنونی خویش راضی نیست و این رمز پیشرفت و تکامل انسان از دیرباز تاکنون بوده است ؛ چه اینکه اگر چنین نبود چه بسا هنوز هم انسان غار نشین بود!
من امروز ۲۷ بهار از زندگیم گذشته است و اکنون در این نقطه ایستادهام و به گذشته مینگرم :- از سال ۱۳۷۴ که دورهی تحصیلات دبستانی را آغاز کردم تا سال ۱۳۸۱ که وارد دبیرستان شدم همواره به عنوان یکی از نفرات اول تا سوم برتر مدرسهی محل تحصیلم انتخاب میشدم.- بین سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ زبان انگلیسی را از پایه در مؤسسهی ملّی زبان - واقع در ۴ راه ولیعصر تهران - تا پایان دورهی میانی گذراندم.- بین سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۶ موسیقی و سلفژ را نزد رضـا روحپـور -خوانندهی پاپ ایران- گذراندم.- دارای حکم کمربند سبز در رشتهی فول کونگفو زیر نظـر استاد امـدادی- دارای مدرک حسابداری بازار کار از مؤسسات تحت نظارت سازمان فنی و حرفهای کشور- دارای مدرک بینالمللی M.S.P (نرم افزار مدیریت کنترل پروژه) از جهاد دانشگاهی- ۳ سال سابقهی فعالیت در دفاتر مشاورهی املاک به عنوان مشاور و حسابدار- یک سال سابقهی فعالیت به عنوان معبربان در شهرداری تهران- و حدود ۸ سال وبلاگنویسی در سرویسهای مختلف وبلاگدهی (به عنوان سابقهی فعالیت در دنیای مجازی!)لیست خوبی به نظـر میآید اما زمانی که به لیست کارهای نکـرده و فرصتهای از دست رفته مینگـرم تازه متوجه میشوم که چه لیست بلند بالایی پیش رو دارم که اگر از دست نمیرفتند موقعیتی بارها بهتر از جایی که هستم نصیبم میشد...اگر میتوانستم به عقب بازگردم ترجیح میدادم به پانـزده سال قبل برگردم ؛ زمانی که به بهانهی سنگین شدن درسهای دبیرستان -شما بخوانید تنبلی!- تحصیل آزاد زبان انگلیسی را در دورهی میانی ترک و آن را به زمانی بهتر و وقتی آزادتر موکول کردم ؛ زمانی که هنوز هم در پس این سالها به آن دست نیافتهام!!! اگر به آن زمان بر میگشتم یقیناً یادگیری زبان انگلیسی را تا رسیدن به مدارج عالی و دریافت گواهینامههای Toefl و Ielts ادامـه میدادم که حتماً به دردم میخورد!بازیگوشی سالهای نوجوانی ، آفت تحصیلم در دروان دبیرستان شد. منی که دوران ابتدایی و راهنمایی همواره جزو نفـرات برتر مدرسه بودم در دوران دبیرستان به اقتضای سن و زمـانه دچار افت تحصیلی شدم. البته اوضاعم آنچنان هم بد نبود هنوز هم از خیلیها بهتر بودم امّا دیگـر بـرتـر نبـودم! اگر به عقب بـر میگشتم حتماً از بازیگوشیهایی که فقط امـروز از سرانجـام بیهـودگی آنها خبـر دارم میکاستم و چون گذشته سرم را در کتـاب -آن دوست دیـریـن و یار مهـربان و خـوش بیـانِ بیزبـان!- فــرو میبُـردم!!منِ امروز ، ده سال قبل در چنین روزی در کنکـور سراسری شرکت کردم. آن زمان هنــوز برگزاری کنکور ، الکترونیکی نشده بود و باید برای تعیین محل آزمون حضوری به ترتیب حروف الفبا و به تفکیک جنسیتی به یکی از دانشگاههایی که تعیین شده بود مراجعه میکردی. اگر به آن زمان بر میگشتم قطعاً با تمرکز بیشــتری ، بدون توجـه به مسائل حاشیــهای ، فقط به آینــده و تحصیل در دانشگاه فکر میکردم و مصممتر در کنکور شرکت میکردم تا رتبهی بهتری بدست آورم. به یاد دارم برای دریافت نتیجهی کنکور به دانشگاه شهیــد بهشتـی مراجعه کردم. برگهای به عنوان کارنامهی آزمـون به من دادند که در آن نوشتـه شده بود :- روزانـه : مجـاز-شبـانه : مجـاز- پیام نـور : مجـاز- غیر انتفاعی : مجـازیکی از بزرگترین اشتباهات زندگیم اینجا بود... جایی که میتوانست نقطهی عطفی در زنـدگـی من باشد...من بد انتخاب کردم!بدون مشاوره به انتخاب رویایی رشتههایی که به آنها علاقه داشتم -آن هم در بهترین دانشگاههای تهـران- پرداختم و اگر تخفیفی هم دادم آنجا بود که برخی رشتهها را بصورت شبانه در همان دانشگاههای معتبـر انتخاب کردم! رتبهام آنچنان نبود که اینچنین "فضـاییوار" انتخاب رشته کنم و قبـول شوم و در نتیجه قبول هم نشدم! اگر به آن زمان بر میگشتم حتماً از یک مشاور تحصیـلی خوب مشورت میگرفتم و شاید اگر به قبول شدن در دانشگاههای سراسری دیگر شهرستانها ولو شبـانه قناعت میکردم الان جایگاه تحصیلی بهتری داشتم و شاید حتی فوق لیسانسم را هم گرفته بودم!من آن سال به دلیل شرایط مالی در کنکور دانشگاه آزاد اسلامی (آن زمان لطیفـهای زبان به زبان میچرخید با این مضمون که روزی به فردی گفتند ۳ دروغ پشت سر هم بگو و وی پاسخ داد : دانشگـاه آزاد اسلامـی!!!) شرکت نکردم چون همه میگفتند که هزینههای بالایی دارد و من هرگز به این فکر نکردم که چه لزومی دارد که هزینههای تحصیلاتم توسط خانواده پرداخت شود؟ اگر به آن زمان بر میگشتم حتماً برای خودم منبع درآمـدی (در هر صنفی که ممکن بود) پیدا میکردم تا به اسـتـقـلال مـالـی برسم و دغـدغـهای برای جبران هزینههای تحصیلی نداشته باشم و در کنکور دانشگاه آزاد شرکت میکردم و یقین دارم که قبول هم میشدم و امروز شرایطی به مراتب بهتر داشتم. من آن زمان اطلاعات و اعتماد به نفس کافی برای ورود به بازار کار نداشتم. شاید از ورود به بازار کار به عنوان مسئلهای که موجب ترک تحصیلم خواهد شد واهمــه داشتم و امروز میدانم که این تصور اشتباه است! در دنیای کنونی اشتغال در کنار تحصیل امری ضـروری است و امروز میدانم که هیچ دلیلی ندارد که بخاطر یکی از این دو ، دور دیگری خطـی قرمز بکشم.۲۱ بهمن ماه سال ۱۳۹۱ اما برای من روز نیکویی بود!روز ازدواج من و همسرم...و این امـر حتماً همان کاری است که اگـر ده بار دیگر به عقب باز گردم آن را تکـــرار خواهم کرد و هربار با اعتماد به نفس و تـوکّـل و ایـمـان بیشتری تکرارش خواهم کرد چرا که دیگــر میدانم خـداونـد متعـال روزیرسان است و هر مشکلی که در سر راه ازدواج (سالم و درست) باشد را رفع خواهـد کرد ، آنگونه که آدمی متوجه نمیشود چگونه و از کجا مشکلش حل شده است..؟!!و امّا امــــروز...امروز که تک به تک به فرصتهای از دست رفتهی گذشته با دیدهای حسرتآمیــز نگاه میکنم ، آیا واقعاً از گذشته درس گرفتهام؟! اگر ده سال بـعـد به امروز نگاه کنم تأثیـر تجربیات زمان را در اتخاذ تصمیمها و از دست ندادن فرصتهایم خواهم دید؟ و یا چون امــروز طـومــاری از کارهای نکـرده در دست خواهم داشت؟! و این سؤالی است که هر کداممان باید از خود بپرسیم...چه زیبــــا فـــرمــــود حضرت ابوسعیــــــد ابوالخیــــــــر :دی که بگذشت هیچ از او یاد مکنفردا که نیامده است ، فریاد مکنبر رفته و نا آمده بنیاد مکنحال دریاب و عمـــر بر باد نکن