رمانی که خواندنش را به پایان رساندم - چشمهایش اثر بزرگ علوی
چند وقتی است که انگار پشتکار بیشتری در اتمام کارهای ناتمامم به خرج میدهم! به پایان رساندن کاری که نیمهتمام رهایش کردهای سختتر از به سرانجام رساندن کاریست که در دست داری. البته که لذت به پایان رساندنش هم کمی متفاوتتر و مهیجتر است و هرچه به پایانش نزدیکتر میشوی به خودت میگویی که این یکی هم رو به اتمام است! برای بعدش باید فکر تازهتری کرد! مثل به اتمام رساندن تماشای سریال The Mentalist که این بار رمان نیمهتمام چشمهایش را جایگزینش کردم! کتابی که بارها و از سالها قبل سعی کردم بخوانم اما هر بار به دلیل کمبود وقت و تداخل با درس و ... و صد البته همت ناکافی تا به امروز از خواندنش باز مانده بودم!!
تنها حدود ده روز و برای مدتی بطور میانگین نیمساعت یا کمتر زمان برای خواندنش کافی بود تا خواندنش را تمام کنم.
رمان چشمهایش علاوه بر ویژگیهای داستانی و فنیای که داشت و در نقدهای نوشته شده بر این کتاب عیان است ، مربوط به برههای از تاریخ است که شخصا خیلی علاقه به خواندن کتاب یا دیدن فیلم در آن فضای تاریخی دارم!
موضوع رمان با وجود تشریح اتفاقات سیاسی - اجتماعی آن دوران ، عاشقانه است! و درست شاید به همین دلیل است که به نظر من این رمان دو شخصیت اصلی داشت! یکی استاد ماکان که شخصیت اصلی اجتماعی - سیاسی رمان است و دیگری فرنگیس که شخصیت اصلی محور عاشقانه آن است و راز اصلی رمان در "چشمهایش" است!
نقدهای نوشته شده بر رمان چشمهایش همگی بر این موضوع تاکید دارند که شخصیت استاد ماکان برگرفته از زندگی کمالالملک یا تقی ارانی از مبارزان اواخر دهه اول و اوایل دوم قرن ۱۳ شمسی و یا ترکیبی خلاقانه از شخصیت هر دوی اینها توسط بزرگ علوی است.
نکته جالب در این کتاب شاید چرخش راوی ماجرا در میانههای رمان از ناظم مدرسه که به دنبال کشف راز آخرین اثر استاد ماکان بود به فرنگیس باشد.
آنچنان که بزرگ علوی در یادداشت انتهای رمان آورده است ، چشمهایش را طی ۶ ماه ، در آذر ۱۳۳۰ آغاز و در اردیبهشت ۱۳۳۱ به اتمام رسانده است.
اگر چنانچه هنوز هم این کتاب را نخواندهاید پیشنهاد میکنم چشمهایش را در لیست کتابهایی که باید بخوانید قرار دهید.
این کتاب رو هدیه دادم ولی خودم نخوندمش....به نظرم باید بخرم و بخونمش