صورت سوال بالا به اندازه ی کافی روشن هست و حتماً برای خیلی ها جواب این پرسش مسئله بوده و هست. برای خود من مدتهاست که این سوال مطرحه چرا جنگ رو خاتمه ندادیم تا این همه کشور زیر فشار نره و شهید ندیم؟! البته برای من هم پاسخ این پرسش از زمانی مطرح شد که از دهان دیگران شنیدم و چون اطلاعاتی نداشتم ( و هنوز هم ندارم ) می گشتم تا پاسخ درستی برای این قضیه پیدا کنم. معمولاً هر جایی که مطلبی در این باره نوشته شده بطور کلی با جبهه گرفتن مقابل کسانی که این پرسش رو مطرح میکردن و پاسخ این سوال رو با سوالی دیگر که " چرا این پرسش رو دارید؟ " میدادند و مثل یک تابو عمل می کردند.گویی این مسئله هرگز نباید تکرار شود و اصلاّ نباید مطرح باشد. بی تعارف باید بگم این سبک پاسخ ها باعث میشد من بیشتر به منطقِ بی منطقِ پشت جنگ شک کنم!!پاک کردن صورت مسئله نشان از ناتوانی پاسخ دهنده داشته و داره ؛ و این رو به ذهن مخاطب متراتب می کنه که شاید پاسخ منطقی پشت قضیه نیست. اما امشب برای اولین بار توی برنامه ی تلویوزیونی بنام " سطر ناخوانده " آقای شمعخانی (نمیدونم چرا به دلم نمیشینه اصلا!! ) به این سوال پاسخ قشنگی داد که بد ندیدم اینجا بنویسم:" ما در زمان جنگ 3 درخواست داشتیم تا جنگ رو خاتمه بدیم. اول اینکه متجاوز معرفی و تنبیه بشه. دوم اینکه زمینهای اشغالی تخلیه بشه. سوم اینکه تضمینی وجود داشته باشه که عراق مجدداً حمله نکنه. در طول جنگ تحمیلی بارها قطعنامه صادر شد و ما نپذیرفتیم چون توی تمام اونها فقط فرمان آتش بس بود و مشخص نمیکرد که متجاوز کیه و تکلیف زمین های اشغالی معلوم نبود. بعد از آزادسازی خرمشهر قطعنامه ای صادر نشد تا ایران اون رو بپذیره! قطعنامه های قبلی هم که ایراد بهشون وارد بود و ما قبول نداشتیم. به علاوه ما زمانی که دشمن رو شکست دادیم و دشمن در جبهه ی ضعف بود ، نمیتونستیم بهش مجال بدیم و بگیم آتش بس! چرا که همین مجال ممکن بود باعث بشه اونها نفسی تازه کنند و با نقشه های جدیدتر و تقویت قوا مجدد به ما حمله کنند که در اون صورت ضربه های جبران ناپذیری به کشور و نظام وارد می شد. بعلاوه امروز که سی سال از جنگ میگذره این سوال مطرح می شد که چرا آن زمان که دشمن تازه شکست خورده بود و ما می توانستیم پیروز بشیم دشمن رو به حال خودش رها کردیم تا نفس تازه کنه و مجدد به کشور حمله کنه؟!"نمیخوام بگم که این همون پاسخیه که دنبالش بودم اما حداقل مثل آبی بود روی آتش. به خصوص وقتی که بیشتر فکر می کنم می بینم پر بیراه هم نیست.چه اینکه در همین جنگ اخیر اسرائیل و حزب الله ، اسرائیل چندین بار پای میز مذاکره اومد و آتش بس چند روزه اعلام کرد اما در همون مدت زمان مذاکره اسرائیل به غزه حمله کرد و در واقع از این زمان برای نفس تازه کردن استفاده می کرد.شاید این پاسخ ، دقیقاً پاسخ صحیح این سوال نباشه اما قطعاً برای من تا امروز این بهترین پاسخی بود که من دریافت کرده بودم.مسئله ی جنگ یک مسئله ی سیاسی نیست. اتفاقاً دقیقاً یک مسئله ی ایرانی ، ملی و اجتماعی هستش. پس اگر کسی به دنبال پاسخ سوالهاش درباره ی جنگ رفت بهش برچسبهای مختلف نچسبونید! تبعات اجتماعی و حتی ملی میهنی همون جنگ هنوز هم در جامعه ی ایران ما حس میشه و خدا میدونه که اگر ما این شهدا رو نداشتیم وضعیت امروز ما مثل عراق می شد یا مثل سوریه؟! و یا شاید هم بدتر از هر دو ...همین و بس...***پی نوشت : در حال تدوین یک کلیپی هستم برای شهدای روستای پهمدان و از صدای رضا روح پور روی این کلیپ استفاده کردم. امروز و فردا توی وبلاگم منتشرش میکنم.