پرسش و پاسخی درباره فیلترینگ و رابطه حاکمیت با مردم
علیرضا شیرازی ، مدیر محترم سرویس وبلاگدهی بلاگفا ، در نوشتهای که در وبلاگ شخصیاش با عنوان «فیلترینگ و رابطه حاکمیت با مردم» منتشر کرده ، به نکاتی اشاره کرده که از جنبهای قابل بررسی و شاید از دید من قابل پذیرش نیز باشد؛ اما از سویی دیگر سوالاتی را به ذهنم آورد که اینجا آنها را مطرح خواهم کرد. در بخش نخست این نوشته جناب شیرازی فرمودهاند:
«در یک جمهوری و یا هرگونه نظام سیاسی که نظر مردم در آن اهمیت دارد، حاکمیت یا مجری خواست اکثریت مردم است و یا تصمیمی که گرفته و اجرا میکند با مخالفت گسترده مردم مواجه نمی شود و در واقع اگرچه آن قانون یا تصمیم و خواست مردم نبوده اما به دلایلی از جمله اعتماد به حاکمیت یا درک شرایط، مردم آنرا می پذیرند. همچنین نکته مهم این است که حاکمیت توان اجرای تصمیم خود را به درستی و با رعایت حقوق مردم و عدم هزینهی غیرمعقول داشته باشد.»
در این بخش بعید به نظر میرسد هیچ نظامی بتواند مجری خواست اکثریت مردم باشد؛ چرا که برای این منظور باید برای هر تصمیمی ابتدا به نظرسنجی اقدام نماید تا بتواند نظر اکثریت را درک کرده و نسبت به اجرای آن اقدام نماید. از طرفی، اگرچه در ایران اکثریت جامعه عادت به اظهار نظر سیاسی و اجتماعی دارند، اما آیا این اکثریت صلاحیت اظهار نظر در زمینههای تخصصی را دارند؟! - البته این موضوع را جدا از بررسی صلاحیت تصمیمگیران و تصمیمسازان در راس حاکمیت و دولت در نظر بگیرید!- در واقع با فرض صالح بودن افراد در رأس قدرت، اگر اکثریت جامعه خواستی مغایر با نظرات کارشناسی دولت و حکومت داشته باشند، آیا باید به آن خواست توجه و در جهت انجام آن اقدام نمود؟!
البته بخش پایانی این پاراگراف را میتوان پذیرفت و عموما در ایران دولتها را ناتوان در جلب اعتماد عموم مردم در اتخاذ تصمیمات مییابیم که قطعا بیارتباط با تصمیمات اشتباه اتخاذ شده در گذشته و حال نیست!
در بخش دیگری در خصوص استفاده مردم از پیامرسانهای خارجی نیز آمده است:
«... استفاده گسترده از این پیام رسانها پس از فیلتر شدن نیز نشان میدهد که اکثریت مردم رضایتی به این سیاست و تصمیم حاکمیت نداشته و یا آن مخالف هستند و البته همین استفاده گسترده نشان میدهد که حاکمیت توان اجرای درست تصمیم خود را نیز نداشته است.»
درباره این بخش سوالی که به ذهنم آمد این بود که چرا به استفاده گسترده از پیامرسانهای ایرانی اشارهای نشده است؟ اگرچه باید پذیرفت که بخشی از مردم همچنان بر استفاده از پیامرسانهای فیلتر شده اصرار داشتهاند، اما با همان استدلال نیز باید پذیرفت که استفاده گسترده مردم از پیامرسانهای داخلی نیز گواهی بر موافقت مردم با تصمیم اتخاذ شده است! عموم جامعه تنها محدود به دایره اطرافیان و آشنایان ما نیست!
در بخش دیگری نیز به استفاده از VPN و جرمانگاری در خصوص استفاده کنندگان از آن و مسدودسازی کامل روشهای دور زدن فیلترینگ پرداخته و اینکه چنین عملی در صورت اجرا بر روی ساز و کار کلی سیستمها و سرویسها تأثیرگذار خواهد بود، اشاره شده است. البته که استفاده از VPN نباید جرمانگاری شود، که موجب اختلال در کسب و کارها و... شود. اما به نظر من میتوان تمرکز را روی بخش دیگری گذاشت! استفاده از پیامرسانها و شبکههای اجتماعی فیلتر شده را باید جرمانگاری نمود! خواه مجرم فرد عادی باشد و خواه وزیر امور خارجه! VPN مزایا و کاراییهای بسیار بیشتری نسبت به آنچه در بین عموم مردم معروف است دارند و نباید مسیرهای آن مسدود شود که اتفاقا موجب بروز حفرههای امنیتی و اشکالات متعدد در شبکهها و ارتباطات نیز خواهد شد. اما همانگونه که استفاده از سلاح گرم جرم است، استفاده از کارهای که فیلتر است نیز باید جرمانگاری شود.
بطور خاص و موردی، دیگر همگان در دنیا از دزدی اطلاعات کاربران و فروش آنها توسط شرکتهایی نظیر متا و خصوصا با کارهای(نرمافزار) مثل واتساپ اطلاع دارند! حالا افرادی در دولت با هر ذهنیتی به یک تصمیم درست رسیده بودند که استفاده از واتساپ را به شدت محدود و مسدود کنند. این امر در نهایت به امنیت اطلاعات مردم کمک میکند! چرا باید آنقدر بخاطر یک کاره خارجی به دولت فشار آورد و یا چرا انقدر سطح توقع مردم در سطح رفع فیلتر یک کاره پایین باشد؟! در حالیکه کشورهای عضو اتحادیه اروپا به دنبال مسدودسازی و ایجاد محدودیت برای چنین کارههایی هستند، در حالیکه در آمریکا همه جور فشاری به تیکتاک آورده میشود، برخی از مردم ما به دنبال برداشتن هرگونه محدودیتی برای کارههای خارجی و خصوصا جاسوسافزارهایی مثل واتساپ و اینستاگرام هستند! آیا این طرز فکر حامل نوعی کاپیتولاسیون درونی نیست؟!