Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

سلام خوش آمدید

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

شب گذشته به یکی از مساجدی رفتم که آقای دکتر رائفی پور در آن سخنرانی داشت؛ در طی این سخنرانی یاد گرفتم که چگونه دعا کنم و به نظرم رسید که در اینجا نیز آن را با شما سهیم شوم. برای دعا کردن ابتدا باید چند چیز را بدانیم اول آنکه دعاهای ما حتما مستجاب خواهد شد بنابراین اگر دعایی کردیم و فکر کردیم که دعاهای ما مستجاب نمی شود فکر غلط است اگر دعای ما مستجاب نمی‌شود به این دلیل است که ما درست بلد نیستیم دعا کنیم. دعا کردن هم مثل تمام کارهای دیگر روش خاص خود را دارد اما باید بدانیم که برای چه دعا می کنیم و چگونه دعا می‌کنیم و از چه کسی می‌خواهیم. ما باید بدانیم که ما فقط درخواست کننده هستیم و آن که تمام امور در دست اوست خدای یکتاست. خداست که می‌داند خیر ما در چیست و چه کاری برای ما شر در پی دارد؛ بنابراین اگر ما دعایی می کنیم و از نتیجه آن مطلع نیستیم باید به خدا اطمینان کنیم و بدانیم که اگر دعای ما مستجاب نشد خیر ما در مستجاب نشدن آن دعاست. دعاهای ما به سه طریق مستجاب می شوند روش نخست اینکه دقیقاً همان چیزی که دعا می‌کنیم برای ما اتفاق می‌افتد روش دوم این که آن چیزی که ما دعا میکنیم به خیر و صلاح ما نیست و بنابراین به آن نتیجه دلخواهی که مدنظر ماست نمی رسیم و فکر می کنیم که دعاهای ما مستجاب نمی شود در صورتی که این به صلاح خود ما بوده است. روش سوم نیز این است که دعای ما ذخیره می‌شود برای آخرت و در آخرت به نتایج مطلوب خواهیم رسید که این رضایت‌بخش‌تر است! بطوریکه شاید در آن زمان بگوییم کاش دعاهای ما در این دنیای فانی مستجاب نمیشد و ذخیره‌ای می‌شد برای آخرت ما!! ایراد بزرگ ما در این است که ما هرگز به خدا اطمینان نمی‌کنیم. خداست که میداند چه چیز به صلاح ماست و چه چیز به صلاح ما نیست. پس بنابراین باید در هنگام دعا کردن به او اطمینان کامل داشته باشیم و بدانیم و اطمینان کنیم که نتیجه کار هرچه که بود به صلاح ماست و خود را چون یک تکه چوبی در دریای خروشان رها کنیم. هر شب و هر روز و هر لحظه دعا کنیم. هر چه بیشتر دعا کنیم خدا بیشتر دعاهای ما را مستجاب می‌کند. اگر اتفاق خوبی برای ما رخ داد اگر پیشرفتی در کار داشتیم و یا اگر دعای ما به نتیجه رسید، در هر لحظه باید بدانیم و به این فکر کنیم و یقین کنیم که خدا مسبب بوده و ما و اطرافیان ما هیچ نقشی بجز وسیله بودن در نتیجه کار نداشته‌ایم. حتی اگر در ظاهر مشکلی برایمان پیش آمد باید یقین کنیم که خدا از خیر و صلاح ما با خبر است و اوست که می‌داند چه چیز برای ما بهتر است. پس در مواجهه با مشکلات بجای نالیدن از اینکه چرا من؟! از خودش بخواهیم در عبور از این به ظاهر مشکل یاریمان کند و در عین حال قلباً یقین و اطمینان داشته باشیم که جز این اتفاق نخواهد افتاد. خدا می‌خواهد ما بفهمیم که اوست یکتای مقتدر و هر چه خواست اوست اتفاق می‌افتد نه آنچه خواست ماست! به همین دلیل است که خیلی از مواقع در کاری که همه جوانبش را سنجیده‌ایم از جایی شکست میخوریم که حتی فکرش را نمی‌کردیم!! البته که این برای مؤمنان است! خدا دوست دارد بنده مومنش در هر لحظه چیزی از او بخواهد و به یادش باشد و از آنجا که عموما ما فقط در سختی‌ها یادش می‌کنیم گاهی تقدیر بر این قرار می‌گیرد که به خواست خود نرسیم تا یادش کنیم و از او بخواهیم... دعا کنیم... با همین نگاه به راحتی متوجه می‌شویم که چرا گاهی آنانکه مومن به خدا نیستند و به دنبال کسب درآمد و... از هر راهی هستند اتفاقا بیشتر از ما در کارهایشان گشایش اتفاق می‌افتد! همانطور که گاهی خود ما برای اینکه کسی را نبینیم و تحمل حضورش را نداشته باشیم می‌گوییم "بیا این را بگیر و برو نبینمت!"، خدا هم اینگونه با برخی از بندگان ناصالح‌اش برخورد می‌کند و آنچه که می‌خواهند را سریع مستجاب می‌کند اما وعده روز حساب پابرجاست...!! یکی بزرگترین اشتباهات ما در دعا کردن این است که آنچه را که تصور می‌کنیم برای ما خوب است از خدا می‌خواهیم و اتفاقاً برای خدا راه هم تعین میکنیم! مثلا دعا می‌کنیم خدایا فلان مشکل من حل شود از فلان طریق هم رفع شود!! چک دست کسی داریم و پول در حساب نیست، خدایا برگشت نزند و فلانی که از او طلب داریم پولمان را بدهد که حساب خالی نماند و چک برگشت نخورد!! ما با این روش دعا کردن، دعایمان مستجاب نمی‌شود. باید طوری دعا کنیم که خیرمان را از آن طریقی که خدا می‌داند بخواهیم. گاهی آنچه که برای ما خیر است برای دیگری شر است! می‌گوییم خدایا باران ببارد تا محصول پرباری داشته باشیم در حالیکه شاید کمی‌ آن طرف‌تر کسی که سقف خانه‌اش سوراخ شده دعا می‌کند که باران نبارد!! و اگر باران بارید دچار غرور می‌شویم که این من بودم که خواستم و اگر نبارید می‌نالیم که خدا ما را فراموش کرده و دعاهای ما مستجاب نمی‌شود. دعا که میکنیم باید خیر عمومی را بخواهیم، فردی به همه قضایا نگاه نکنیم. از همین لحظه دم به دم یادش کنیم. علی به ذکر الله تطمئن القلوب. راه که می‌رویم، نفس که می‌کشیم، به مقصد که می‌رسیم... شکر کنیم که خواست خدا در این بوده است. درست دعا کنیم و زیاد دعا کنیم تا مستجاب شود.
  • ۰ نظر
  • ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۲۰
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
همیشه از دیگران شنیده بودم که بچه‌دار شدن لذت دارد؛ به آغوش کشیدن بچه‌ها برای من لذت‌بخش بوده اما تا زمانی که پدر نباشی حرف‌های اطرافیان را واقعا درک نمی‌کنی!وقتی کودکت گریه می‌کند و تو به آغوشش می‌گیری وقتی در آغوشت آرام می‌گیرد ، وقتی لبخند می‌زند تازه متوجه میشوی که پدر شدن یعنی چه؟!! دوست نداری حتی یک لحظه هم از او دور باشی و حتی دوست نداری از آغوشت جدا کنی.پدر شدن با تمام سختی هایی که در پیش رو داری به لذتش می‌ارزد. باید پدر یا مادر شوی تا لذتش را درک کنی. متأسفانه در این دوره و زمانه کسی علاقه‌ای به بچه‌دار شدن ندارد اما اگر بدانند که کودک با بدنیا آمدنش چه عشقی به آنها می‌دهد نظرشان حتما عوض می‌شد.مهرادم ممنونم که لذت پدر شدن را به من بخشیدی. خدایا شکر از نعمت و هدیه‌ات... خدایا دوستت دارم...
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
مهراد عزیزم دیشب، ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۴۰ دقیقه شب چشمای قشنگشو به روی دنیا باز کرد و خدا هدیه خودش رو به ما داد. پسرکم به زندگی خوش آمدی...
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
پسرم...این روزها مشتاقانه چشم به راه نشسته‌ایم تا تو که هدیه‌ی خداوندی بیایی...منتظریم تا چشم‌های زیبایت را به روی این دنیا بگشایی...منتظریم تا با حضور گرمت ما را از تنهایی در بیاوری تبدیل به خانواده کنی!پسرم بدان که مادرت مدت‌هاست که شب‌ها آرام ندارد و خواب به چشمانش نمی‌آید...بدان که پدرت تمام تلاشش را می‌کند تا تو آسوده پای به این جهان بگذاری...امیدواریم پدر و مادر خوبی برایت باشیم و به درستی تربیتت کنیم تا مایه افتخار ما و جامعه‌ات باشی و از همه مهم‌تر بنده‌ی خوبی برای خدای متعال باشی که هدف نهایی جز این نیست...پسرم بدان که آمدن ما به این جهان فانی بی‌دلیل نیست و نباید در روزمرگی‌هایمان آنقدر گم شویم که فراموش کنیم ما برای بندگی آمده‌ایم...پسرم دوستت داریم...این روزهای باقی‌مانده تا حضورت در جمع ما بیش از پیش دلهره داریم و چه شیرین است این دلهره...
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
این روزها وضعیت کارم در حالت زرد قرار داره! یعنی مشخص نیست که برای کار دعوت به همکاری مجدد میشم یا نه؟! این وضعیت بلاتکلیفی خیلی بده. صبح‌ها از ساعت ۸ میزنم بیرون از خونه به دنبال حل مشکلاتم برای برگشت به کار و شب‌ها حدودای ۸ و ۹ شب بر میگردم. البته امیدم به خداست ولی این بنده‌های خدا خیلی دارن اذیتم می‌کنن...خدا ازشون نگذره...بعضی از دوستان من هم همین مشکل منو دارن براشون دعا کنین...و برای منم دعا کنید که برگردیم سر کارمون و زندگیمون مختل نشه. با این وضعیت امنیت شغلی توی جامعه همه رو دعوت به ازدواج و فرزند‌آوری هم می‌کنند..!!
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
سال 1393 با همه‌ی پستی‌ها و بلندی‌هاش ...با همه‌ی سختی‌ها و راحتی‌هاش...با همه‌ی غم‌ها و شادی‌هاش رو به اتمامه و تنها حدود دو ساعت و ربع دیگه به لحظه‌ی تحویل سال باقی مونده...امیدوارم سال 1393 برای همه‌ی دوستانم به خصوص دوستان خوب این دنیای مجازی و وبلاگ‌نویسان عزیز سال خوب و خوش و پر از شادی و نشاط و سلامتی و نعمت و رحمت و برکت بوده باشه و سال 1394 با صفتی تفضیلی از اونچه که آرزو کردم پیش روتون باشه و این خواسته‌ی قلبیم رو براتون از خدای بزرگ آرزومندم.و دعای پایانی سال 1393خدایا سپاس بی‌کران...الحمدالله ...برای تمام خنده‌های امسالم...سپاس برای تمام اشکهای امسالم...سپاس از درس‌های بزرگ زندگی امسالم...از اینکه یادم دادی خودم باشم بیشتر از همیشه...و خدایا ...قسم به تمام شکوفه‌های این بهار...آرزو می‌کنم خنده‌های امسال از ته دل...گریه‌هایی از سر شوق...آرامشی به قشنگی رنگین کمان...دانایی و بینایی و منشی به وسعت هر دو جهان...و خلوت‌هایی که با قشنگترین‌ها پر بشه و خدایا...خدایا...هرگز نگویم دستم بگیر که عمری گرفته‌ای...رهایش مکن!خدایا...من قدرت آن را ندارم تا قلب آنها که دوستشان دارم را شاد کنم ؛ از تو می‌خواهم در این لحظات پایانی سال ، مشکلاتشان را آسان ، دعاهایشان را مستجاب و دلشان را شاد گردانی...الــــــهـــــــی آمـــــین یا رب العالـــــمــــیــــن....
  • ۰ نظر
  • ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۲۹
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
مدتی هست که دیگه فرصت نکردم اینجا چیزی بنویسم. قبلاً از این موضوع ناراحت می‌شدم که حرف‌هام رو نمی‌تونستم اینجا بزنم و یادم می‌رفت اما این‌بار قضیه فرق داره و من گرچه دلم برای دوستانم تنگ شده اما ناراحت نیستم که فرصت کم شده و وقت بروز کردن وبلاگم رو ندارم!مدتی هست که تونستم یه کار جدید پیدا کنم و گرچه زمینه‌ی شغلیم رو دوست ندارم اما قرار نیست همه چیز طبق علاقه‌ی ما باشه! در عوض همکاران خوبی دارم و از محیط کاریم راضیم حتی با اینکه بیش از 12 ساعت باید در محل کارم حاضر باشم و تمام وقتم رو می‌گیره اما خیلی خدا رو شکر می‌کنم که این کار رو برام مهیا کرد و و قبل از اون خدا رو شکر می‌کنم که همسر خوبی بهم داده که حمایتم کرد. راستش چون از زمینه‌ی کاریم خوشم نیومده بود روز شروع و معرفی تقریباً از رفتن منصرف شده بودم اما اینقدر باهام صحبت کرد که متقاعد شدم و حالا اتفاقاً خوشحالم که خوب شد منصرف نشدم و رفتم!! چون حالا دیگه کارم رو دوست دارم.خدایا چجوری بگم مخلصتم نوکرتم؟! پ.ن : دوستای گلم ببخشید که به وبلاگتون سر نمی‌زنم واقعاً فرصتش نیست...پ.ن 2 : راستی من این ترم تونستم درس سنگین تجزیه و تحلیل سیگنال‌ها و سیستم‌ها رو به صورت خودخوان پاس کنم   احسنت به خودم  (برا خودم نوشابه باز کنم  )
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
سوره‌ی بقره - آیه‌ی 168 و 169ای مردم! از نعمتهای حلال و پاکیزه‌ای که در زمین است بخورید ؛ و از گامهای شیطان پیروی نکنید زیرا او دشمن آشکار شماست.او شما را فقط به بدی و کار زشت فرمان می‌دهد و نیز دستور می‌دهد آنچه را که نمی‌دانید به خداوند نسبت دهید.امروز توی بنگاه بحثی پیش کشیده شد مبنی بر اینکه ایرانی‌ها از دیرباز انسان‌های با فرهنگی بودند و از زمانی که اسلام وارد ایرانیان شد ، دزدی و دغل و کلاهبرداری و ... وارد ایرانیان شد!گوینده متصور بود که دین برای ایرانیان نبوده و برای اعراب بی‌فرهنگ آن زمان نازل شده ؛ استدلال هم می‌کرد که روایت هست مبنی بر اینکه اساساً دین برای این آورده شده که انسانهای نا اهل ، اهل شوند و بدانند که راه درست چیست و به آزار انسان‌های دیگر نپردازند و زمین را به گند نکشند! اسلام برای ایرانی‌های با فرهنگ نیامده! عرب‌ها به ایران هجوم آوردند و دینشان را به ما خوراندند و فکر می‌کردند چیزی که برای آنهاست باید شامل ما هم باشد و ما را هم مطیع آن کنند در صورتی که اینگونه نبوده! اصلاً ایرانی‌ها با فرهنگ بودند و نیازی به دین نداشتند! اسلام دینی است پر از خشونت آن هم برای اینکه در مقابل اعراب زبان نفهم آن زمان راه دیگری نبوده!!من تلاش کردم گوینده را قانع کنم که در اشتباه است. گرچه شکی در فرهنگ غنی ایرانیان باستان نیست اما دین برای این آمد که به انسان‌ها یادآوری شود دلیل زیستنش روی زمین چیست؟! انسان باید عبودیت کند و خدا را پرستش نماید!! گرچه انسان موجودی مختار است اما باید فرمان‌بردار باشد.در نهایت گوینده روی حرف خود ایستاد و من هم که چون ادعایی بر داشتن سواد کافی برای پاسخگویی به وی نداشتم از ادامه‌ی بحث صرف نظر کردم. اما واقعاً این اسلام است که فرهنگ ایرانیان را خراب کرده یا این بندگی نصفه و نیمه‌ی ماست که چهره‌ی اسلام را خراب کرده است؟!شیطان همیشه از راهی برای فریب دادن وارد می‌شود که تشخیص درست و غلط از هم سخت باشد...! کاش فریب شیطان را نخوریم...
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود ... تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد ... با پای شکسته هم می توان سراغش رفت ... تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد ... وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود ... و تنها سلطانیست که دلش با بخشیدن آرام می شود نه با تنبیه کردن ... خدا را برایت آرزومندم ...
  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۰۱
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
من در مدتی که نبودم تغییر خاصی نکردم! زندگیم هم دستخوش تغییرات خاصی نبود و نمیدونم که این موضوع یعنی خوب یا بد؟!۲۷ بهمن ماه اولین سالگرد ازدواج (عقد) من و خانومی بود. نمیدونم تا چه حدی تونستم خوشحالش کنم یا اصلا تونستم خوشحالش کنم یا نه. ولی سعی کردم کاری رو که در توانم هست رو انجام بدم.مدتی که نبودم به اینترنت دسترسی نداشتم و الان هم که این مطلب رو می نویسم به لطف وایمکس خانومی هستش که بهم قرض داده.----------------------توی زندگی یه وقتایی آدم یه تصمیماتی میگیره که بعضی وقتا ممکنه از اون تصمیمات پشیمون بشه بعضی وقتا هم ممکنه رضایت بخش باشه. خیلی از این تصمیمات نتایجشون ممکنه برامون مهم باشند و برخی هم کم اهمیت ؛ گاهی بعضی از تصمیمات هستند که جبران‌پذیرند و باعث کسب تجربه میشن ؛ اما یک سری از تصمیمات مهم توی زندگی آدم هستند که اگر توی اتخاذشون اشتباه کنی و بخصوص اگه روی اشتباهت هم پافشاری کنی ممکنه نتایج تلخی به بار بیاد که اثراتش یا جبران‌پذیر نباشند و یا اگر هم سخت نگیریم  و جبران‌پذیر تصورشون کنیم بالاخره برای مدتی نسبتا طولانی می تونند زندگی ما رو دستخوش فشارها و تغییراتی کنند. مثلا یکیش همین ازدواجه! من خیلی وقت‌ها شده که با همسرم حرفم میشه و یا توی یک سری مسائل اختلاف نظر داریم ولی اینقدر همسرم خوب و مهربونه که خیلی سریع میتونیم به یک تفاهم و نتیجه مطلوب برسیم. جدای از همه ی این سبک مسائل یک سری قوائد هست که هر انسانی ممکنه برای خودش قائم به یک سری از اونها باشه! مثلا من روی نوع لباس پوشیدن همسرم حساسم ، برام مهمه که پوشش مناسب باشه نه به این معنی که حتما چادر باشه ولی دوست ندارم مثلا مانتوش کوتاه باشه و یا... قوانینی از این قبیل که برای خیلی هامون مهمه گاهی جزو همون مسائلی قرار می‌گیرند که اگر درست و به موقع راجع بهشون تصمیم نگیری و یا تصور کنی که بعدا درست میشه ممکنه شدیداً به مشکل برخورد کنی! همه ی اینها رو گفتم که بگم من با همسرم اگرچه توی یک سری مسائل ممکنه اختلاف نظر داشته باشیم ولی اینقدر با گذشت هر روز به انتخاب درستم ایمان میارم که گاهی خودمم ناراحت میشم که چرا سر یک مسئله‌ی جزئی توقع دارم همسرم کوتاه بیاد! گاهی شاید لازمه این من باشم که بگم من اشتباه میکنم!امشب از اون شب‌هایی بود که مطمئن شدم که در انتخابم اشتباه نکردم و از صمیم قلب و با تمام وجود حس کردم خداوند اینقدر دوستم داره که...........................................................هدیه‌ی بزرگی بهم داد . . .من همسرم رو عاشقانه دوست دارم . . .تا همیــــــــــــــــــــشه . . .تا ابــــــــــــــــــــــــــــد . . .
  • ۰ نظر
  • ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۱۳
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

I am sweet, but honey is you . Flower is me , but fragrance is you . Happy I am but reason is YOU
-----------------------------
پرواز کن آنگونه که می‌خواهی ...
وگرنه پروازت می‌دهند آنگونه که می‌خواهند ...
------------------------------
این شعاری بود که سالها توی وبلاگم نوشته بودم ... از هواداران و اعضای پیشین باشگاه هواداران پرشین‌بلاگ هستم. بعد از چند سال وبلاگ نویسی مداوم به دلایلی کوچ کردم به این وبلاگ جدید ... وبلاگی جدید در محیط و سرویسی جدید ... همچون بهاری که همراه عشق به زندگیم پای گذاشت بهاری جدید را در زندگی مجازیم تجربه خواهم نمود... این بار اما از گذشته ها گذشته‌ام(!) و به حال رسیده‌ام و به فردایی بهتر برای ''ما" می‌اندیشم...
-----------------------------
چه تقدیری از این بهتر..؟
من از عشق تــــــو می‌میرم..!
-----------------------------
این وبلاگ در گذشته در سیستم وبلاگ‌دهی میهن‌بلاگ آریوداد نام داشت و در آدرس http://Ariodaad.MihanBlog.Com منتشر میشد که با اعلام تعطیلی سایت میهن‌بلاگ ، با نام و آدرس فعلی در اینجا به راه خود ادامه می‌دهد! بنابراین دیدن نام و آدرس وبلاگ قبلی روی بخش زیادی از تصاویر این وبلاگ امری عادی است!

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی