Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

سلام خوش آمدید

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

دیشب یه بنده خدایی اومد توی مغازه . سنش بالا بود گفت نوم مریضه خودمم بیمارم . . . همینطور که داشت توضیح میداد دلم گرفت و تو دلم چندین باره گفتم خدایا شکرت که بهم تن سالم و سلامت دادی.خیلی از ماها از جمله خود من قدر نعمت به این بزرگی رو نمیدونیم. قدر خیلی از نعمت ها رو نمی دونیم چرا که اینقدر از اون نعمت ها بهره مند بودیم که اون نعمت ها رو حقی مسلم و از دست ندادنی میدونیم غافل از اینکه همه چیز حتی خود ما امانتی ای از سوی پروردگار بزرگ نیستیم و هر اماتتی یک روز باید به صاحبش برگردانده بشه. چه خوبه که قدر این سلامتی رو بهتر و بیشتر بدونیم و کمتر از دیگر موجودات آفرینش نباشیم که دائم در حال سپاسگذاری از پروردگار هستند . . .خداوندا سپاسگذارم که به من و خانوادم سلامتی دادی . . .خداوندا سپاسگذارم که همسری مهربان و خوب بهم هدیه دادی . . .خداوندا سپاسگذارم که بهم فرصت مسلمان بودن دادی و من رو به خانواده ای خوب و به پدری مهربان و زحمتکش و مادری بی نظیر امانت دادی . . .خداوندا سپاسگذارم که هنوز نفس می کشم و فرصت سپاسگذاری دارم قبل از اینکه دیر بشه . . .
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
یکی دو ساعتی هست که بیدارم. کلافم و نمیدونم دقیقا باید چه کاری انجام بدم. دور سر خودم میچرخم ؛ امتحان دارم امروز و فردا. امروز که هیچ اما فردا رو نه بلدم و نه تمرکز  که بخونمش. نمیدونم دنبال کار بگردم یا بشینم خونه درسمو بخونم.  آدم تو وضعیتی قرار میگیره که نمیدونه اومدنش بیرون از کار ، درست بوده یا غلط ؟ این که تک خوری نکرده درست بوده یا غلط؟ کاش خودم میخوردم همشو یه آبم روش و برای خودم دردسر نمی تراشیدم... لااقل الان بیکار نبودم. خدایا توکل به تو . . . خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
دیروز بالاخره مدرک گذراندن دوره ی MSP به دستم رسید! یعنی کلی طول کشید تا این مدرک برسه دستم. هی به این خانوم اسد شعار زنگ زدم که خانوم  این مدرک من چی شد؟ هی پیامک زدم نرسید؟! بابا کتاب چاپ میکردیم در تیراژ بالا زودتر به دستمون می رسید! بعد دیگه یه مدتی بود که درگیر کار بودم و اصلا فراموش کرده بودم که اصلاً همچین دوره ای رو گذرونده بودم! اصلا اینقدر فاصله افتاده که دیگه یادم نمیاد قضیه از چه قراری بود! بنده خدا پیامک زد که آره رسیده و آمادست و ممنون که صبر کردید و دیگه پیش رو نگرفتید تا ما موفق شدیم و ...!! حالا خبر نداره سرم شلوغ بود وگرنه به این راحتی ها که ولش نمی کردم! برای خنده هم شده هی اذیتش میکردم بنده خدا رو! دیروز کلاس معادلات هم به خوبی و خوشی تموم شد . واقعاً دست استاد حمیده درد نکنه. جزو معدود استادایی بود در طی این دوره که تو دانشگاه دانشجوشون بودم و واقعا ازشون راضی بودم. هم به موقع درس میداد و هم خوب درس داد و هم خوب نمره داد.   دیگه کم کم داره بوی امتحان میاد! از اون ور اوضاع کسب و کار هم زیاد خوب نیست! بر خلاف ماه گذشته که کسب و کارمون رونقی داشت این ماه خیلی سنگین گذشت. اما بازم خدا رو شکر. توکل به خودش که اگه روزیمون رو بخواد بده هیچکس نمیتونه هیچ رقمه جلو ارادش وایسه. خداجون چاکرتم
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
من امروز دستها را برده ام بالا ... و از عمق وجود خود خدایم را صدا کردم ... نمی دانم چه می خواهی ..؟ ولی امروز برای تو ... برای رفع غمهایت ... برای قلب زیبایت ... برای آرزوهایت ... به درگاهش دعا کردم ... و میدانم ... و میدانم خدا از آرزوهایت خبر دارد ... یقین دارم..! یقین دارم دعاهامان برای هم اثر دارد ...!
  • ۰ نظر
  • ۰۹ مرداد ۹۱ ، ۲۱:۵۸
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
دیروز یه برنامه ای میدیدم ، یه بنده خدایی تو لس آنجلس فوت کرده بود ، مراسم اونو داشت نشون میداد. اسمشو بگم احتمال فیلتر هست و دوست ندارم به واسطه ی فیلتر شدنم به روح آن تازه از دست رفته هی درود بفرستم! چیزی که برام جالب بود این بود تو جمعی که بودن خیلی از خوانندگان اونوری و ... بودن. وقتی داشتن پیکرش رو جابجا میکردن ببرن به سمت جایی که مراسم داشتن مثل رسومات ایرانی-اسلامی " لا اله الا الله " رو با صدای خیلی بلند فریاد میزدند! و البته گریه می کردند... در طول مراسم هنرمندایی که اومده بودن اکثرا میگفتن "حیف که زودتر با ایشون آشنا نشدم!" که این هم همون ایرانی بودن و ایرانی موندن رو نشون میده... آخر مراسم هم همگی با صدای بلند "صلوات" می فرستادن. حالا اینکه اون دختری که تو کلیپ فلان خواننده میرقصه و چیزی نپوشیده چیه و این صلوات فرستادن چیه....؟! اما بعدترش که فکر کردم یاد خودم افتادم. ماها هممون کم و بیش همینجوریم... تا نیاز نداریم یاد خدا نمی افتیم... همینکه حاجت داریم جانمازمون پهن میشه... تا مرگ رو نزدیک نمی بینیم بی خیال اون دنیاییم و وقتی مرگ رو می بینیم هراسون بیاد خدا و ذکر خدا میفتیم. یکی تو اون مراسم حرف قشنگی زد که حرف منم هست. میگفت : " ماهی یک بار آدم به زندون سر بزنه ، یه بار به بیمارستان و یه بار هم به قبرستون ! زندن برای اینکه ارزش آزادی رو بفهمی ، بیمارستان برای اینکه قدر سلامتیتو بدونی ، قبرستون برای اینکه بدونی تهش میری همونجا..." من خودمم به این حرف اعتقاد دارم و هر از گاهی یه سری به غسالخونه ی بهشت زهرا میزنم... فضای عجیبیه وقتی اونجا میبینی که یکی رو دارن غسل میدن... بوی کافور بدجوری عصبیت میکنه.... بوی مرگ میاد خیلی.... یکی صورتش له شده تو تصادف و یکی خیلی جوون بوده و بر اثر گازگرفتگی مرده... بازماندگانشونو می بینی که زار زار گریه میکنن... و تو.... و تو به این فکر میکنی که کاش دیگه هیچ وقت مسیرت اینوری نباشه مگه اینکه خودت رو غسل بدن برای سفر آخرت..........
  • ۰ نظر
  • ۲۴ خرداد ۹۱ ، ۰۷:۲۱
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
یه مدت بود اینجا ننوشته بودم دلم برای اینجا تنگ شده بود. برای نوشتن... این آهنگ روی وبلاگمو خیلی دوست دارم با اینکه قدیمیه ولی همیشه صدای علیرضا عصار  و ش. عقیلی رو خیلی دوست داشتم و تو این آهنگ که هر دو در کنار هم خوندنش مطمئناً برام لذت بخش تر هم شده ؛ بین خواننده های ایرانی مانی رهنما ، حامی ، علی لهراسبی ، علیرضا عصار ، قاسم افشار ، فرزاد فرومند و سعید پورسعید رو دوست دارم.  البته خواننده های دیگه هم هستند که دوستشون دارم. مثل راما که خیلی از تن صداش و آهنگاش خوشم میاد و یا نریمان. اما بطور کلی آهنگ هایی که موسیقی کار شده تری دارند رو بیشتر می پسندم. ***** چند وقت پیش روی وبلاگ یکی از دوستان یه جمله ای نوشتم که خودم از جملم خوشم اومد!  " چنین است رسم روزگار... دور باش تا عزیز بمانی..! نزدیکی بیشتر از دوری تو را از من دور میکند!!! "  حالا برو بشین فکر کن بین من چی گفتم!!  **** انتخابات تموم شد. از بین کسانی که من بهشون رای دادم حدود 50 % رأی آوردن ، ببینم زورشون میرسه تو مجلس یا نه!!   امیدوارم هر تصمیمی که برای کشور گرفته میشه اول از همه منافع مردم رو در نظر بگیره و بعد چیزای دیگه رو... **** تو این چند وقت یکی از دوستان وبلاگی رفت خانه ی خدا. راستش هر وقت خواستم اه بکشم و بگم کاش منم قسمتم بشه دیدم هنوز خیلی راه مونده تا آمادگیش رو بدست بیارم و ظرفیت این رو داشته باشم که برم خانه ی خدا و پاک بشم و بر گردم... شاید هنوز قدرت درک اینکه به خونه ی خدا رفتن چه نعمتیه و چه رحمتی رو نتونستم در خودم ایجاد کنم... اونم با این همه گناه... خلاصه لیلی سا امیدوارم که این سفر تاثیرش رو توی روحیه و زندگیت به خوبی و روشنی بذاره... **** بینام بانو از اون رفقای وبلاگی جذابه... خیلی از پستهایی که میذاره جالبه برام.  پست آخرش یه عکسی گذاشته بود و یه مطلب خنده دار. بعد همینطور که داشتم میخوندم به این فکر میکردم که این عکسه چه ربطی داره به این مطلب که وقتی رسیدم به انتهای مطلب دیدم نوشته " عکسه هیچ ربطی به مطلب نداره!  " **** خب دیگه امروز زیاد نوشتم. باقیش برای یه وقت دیگه. ولی یک چیزی خیلی ناراحتم میکنه. آمار بازدید وبلاگم بد نیست اما هیچ کدوم خواننده ی ثابت نیستن... هیچ کدوم از دوستای وبلاگی بهم سر نمیزنن. اکثرشون منتظرن من برم به وبلاگشون سر بزنم و بعد بیان به وبلاگم سر بزنن. منم گاهی میرم اما نظر نمیذارم. خوشم نمیاد از این روابط زورکی و نظرات الکی و آبدوغ خیاری که "قشنگ بود بای!" یا یه چیزی توی این مایه ها که اکثراً حتی پست رو نخونده نظر میدن....
  • ۰ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۰۴
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
از خدا پرسیدم : اگر در سرنوشت ما همه چیز را از قبل نوشته ای آرزو کردن چه سود دارد؟ خداوند گفت : شاید در سرنوشتت نوشته باشم : هر چه آرزو کرد! با تشکر از آرتمیس
  • ۰ نظر
  • ۰۹ اسفند ۹۰ ، ۲۲:۲۲
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

سال گذشته آلبوم دوم راما به بازار آمد. یکی از آهنگ های این آلبوم که خیلی به دل من نشست آهنگ زیبای " درخت و برگ " بود که اگر اشتباه نکنم شعر و آهنگ آن  کار خود راما بود.اولین باری که این آهنگ رو شنیدم واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم؛خصوصا وقتی بیت آخر رو می خوند اشک از چشام جاری می شد. چون هم آدم احساساتی هستم و هم با موسیقی ارتباط عجیبی برقرار می کنم.از زیبایی کار که اصلا نمی شه گذشت. شما هم این شعر رو در ادامه بخونید تا ازش لذت ببرید!

  • ۰ نظر
  • ۲۸ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۳:۱۹
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
منو دعا کن

توی خلوت پر از همهمه ام،یه صدایی به صدام نمی رسه...

اگه میتونی منو دعا کن،من که دستم به خدا نمی رسه ...

  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

I am sweet, but honey is you . Flower is me , but fragrance is you . Happy I am but reason is YOU
-----------------------------
پرواز کن آنگونه که می‌خواهی ...
وگرنه پروازت می‌دهند آنگونه که می‌خواهند ...
------------------------------
این شعاری بود که سالها توی وبلاگم نوشته بودم ... از هواداران و اعضای پیشین باشگاه هواداران پرشین‌بلاگ هستم. بعد از چند سال وبلاگ نویسی مداوم به دلایلی کوچ کردم به این وبلاگ جدید ... وبلاگی جدید در محیط و سرویسی جدید ... همچون بهاری که همراه عشق به زندگیم پای گذاشت بهاری جدید را در زندگی مجازیم تجربه خواهم نمود... این بار اما از گذشته ها گذشته‌ام(!) و به حال رسیده‌ام و به فردایی بهتر برای ''ما" می‌اندیشم...
-----------------------------
چه تقدیری از این بهتر..؟
من از عشق تــــــو می‌میرم..!
-----------------------------
این وبلاگ در گذشته در سیستم وبلاگ‌دهی میهن‌بلاگ آریوداد نام داشت و در آدرس http://Ariodaad.MihanBlog.Com منتشر میشد که با اعلام تعطیلی سایت میهن‌بلاگ ، با نام و آدرس فعلی در اینجا به راه خود ادامه می‌دهد! بنابراین دیدن نام و آدرس وبلاگ قبلی روی بخش زیادی از تصاویر این وبلاگ امری عادی است!

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی