روی آن شیشه ی تب دار تو را " هــــــــــــا " کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جــــــــا کردم
شیشه بدجور دلـــــش ابــــری و بـــارانی شد
شیشه را یک شبه تـــبـدیــل به دریــــــا کــــردم
با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تو را
و رخــــت را گـــــــــلِ من سیـــــــر تمــاشــا کردم ...!
و به عشق تو فرآیند تنفس را هم جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردمباز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشستمن دمم را به امید تو مسیحا کردمپنجره دفترم امروز شد و شیشه غزلو من امروز بر این شیشه تو را "ها" کردمآن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی جای هر واژه، نفس پشت نفس جا کردماینک ای شعر مه آلوده خداحافظ توختم این شعر نفسگیر در اینجا کردم