برای یافتن پوشه آیکونها در اوبونتو ، از مسیرهای زیر استفاده کنید:
/usr/share/icons/
یا
~/.local/share/icons
- ۰ نظر
- ۲۶ آبان ۹۹ ، ۰۹:۰۴
برای یافتن پوشه آیکونها در اوبونتو ، از مسیرهای زیر استفاده کنید:
/usr/share/icons/
یا
~/.local/share/icons
چند روز قبل در حالی که Statusهای دوستانم در واتساپ را چک میکردم، رنگ مشکی و شمع و پیام "هفت روز گذشت" روی Status نگار نظرم را جلب و نگرانم کرد. وقتی علت را جویا شدم متاسفانه گفت که برادر گرامیاش را از دست داده و در سوگ اوست. و اما امروز... به فاصله چند روز پروفایل و Status نگار را مشکی دیدم. این بار اما این پیغام در زیر تصویری نقش بسته بود: انا لله و انا الیه راجعون... پدرم کیوان نیکنفس، دروازهبان اسبق تیم ملی و تیم پاس، آسمانی شد...به نگار نیکنفس عزیز ، از وبلاگنویسان قدیمی و عضو و مدیر اسبق فنز پرشینبلاگ-منحل شده- تسلیت عرض میکنم و برای بازماندگان از خداوند منان صبر آرزومندم.
این روزها بعلت تعطیلی دانشگاهها و شیوع پاندمی کرونا ، آموزشهای مجازی و مصائب و مشکلاتش بحث داغ این روزهای دانشآموزان و دانشجویان است. بطور مثال سامانه سما لایو با وجود اینکه امکانات خوبی به نظر دارد، اما مشکلات سختافزاری و نرمافزاری زیادی نیز دارد که کار با آن را بسیار سخت کرده است؛ از قطع و وصل صدا تا ارورهای عجیب گاه و بیگاه.
به این فکر میکردم که مکتب خانه چه بستر و آرشیو خوبی از کلاسهای اساتید مجرب دانشگاههای معتبر دارد و ای کاش از تمامی رشتهها این درسها ضبط میشد. آموزش با شیوه مکتب خانه بسیار آموزندهتر از آموزش مجازی به شیوه فعلی است که نه درسش مشخص است و نه جزوه!
پس از انصراف از رشته مهندسی رباتیک و اشتغال به کار و ازدواج ، تحصیل را در مقطع کاردانی حسابداری در دانشگاه علمی کاربردی ادامه دادم. تفاوت این دو رشته از زمین تا آسمان بود! مهندسی رباتیک را خیلی دوست داشتم اما شرایط به گونهای پیش رفت که نشد ادامه بدهم. از طرفی خیلی آینده روشنی در زمینه اشتغال و درآمد برایش قائل نبودم. در عوض حسابداری رشته مورد علاقه من نبود. اگرچه هرگز از آن متنفر نبودم اما عاشقش هم نبودم! و اتفاقا به نظرم از نظر آینده شغلی بهتر از مهندسی رباتیک بود و به این سبب این رشته را انتخاب کردم و به قولی رویش سرمایهگذاری کردم.
پس از فارغالتحصیلی در مقطع کاردانی ، در مقطع کارشناسی هم ثبت نام کردم. یک ترم خواندم و اگرچه رشته حسابداری بود اما گرایش عجیب و غربیش را نمیپسندیدم. بنابراین پس از یک ترم از آن انصراف دادم و حالا در یک دانشگاه دیگر قرار است ادامه تحصیل بدهم!
از فردا باید در کلاسهای آنلاین شرکت کنم که به سبب اعلام نتایج دیرهنگام سنجش تقریبا نیمی از کلاسها را از دست دادهام. ترم قبل نیز با توجه به شیوع کرونا کلاسهای آنلاین اسمی در میان بود اما عملا با توجه به مشکلات عدیدهای که در سامانه وجود داشت کلاسی تشکیل نشد و حداکثر به اشتراکگذاری فایل گذشت. ظاهرا این ترم شرایط کلاسها تغییر کرده و دوران جدیدی را از فردا تجربه خواهم کرد!
شب گذشته استقلال تهران با دو گل زیبای کاپیتان وریا و ارسلان مطهری مس رفسنجان را شکست داد و این یعنی شکسته شدن طلسم برد در اولین مسابقه فصل پس از ۴ فصل که استقلال در آنها امتیاز از دست میداد.
گرچه این موضوع سبب ایجاد امیدواری در دل هواداران استقلال کرده است، اما باید در نظر داشت با وجود اینکه مس رفسنجان تیم بسیار خوبی - و به قول گزارشگر معروف کشتی: چِقِر و بد بدنی - بود اما هر دو گل استقلال روی اشتباهات فاحش خط دفاع این اتفاق افتاد.
اگرچه از جهتی از ابتدا تا پایان بازی کاملا مشخص بود که استقلال برای این بازی برنامه مشخصی دارد و چشم به ضد حملات سریع دوخته و گلهای استقلال اگرچه روی اشتباهات تیم مقابل ولی تحت فشار تیم استقلال رخ داد، اما باید به این نکته هم توجه داشت که استقلال در بازی نخست آنچنان که باید شاداب نبود. اگرچه این موضوع در لیگ ایران طبیعی است که تا زمان جا افتادن تیم هفتههای متوالی میگذرد، اما در سطح اول و شاید دوم فوتبال دنیا چنین چیزی تقریبا خندهدار به نظر میرسد.
چند نکته مثبت در مورد بازی دیشب که باید به آن اشاره کرد، نخست اینکه با وجود تمام مشکلات و حواشیای که استقلال در انتهای فصل گذشته با آنها مواجه بود و ناکامیهایی که دست از سر این تیم بر نمیداشت، بر خلاف فصول گذشته استقلال از نظر روانی آماده شروع لیگ بود و این بسیار قابل تقدیر است که این مورد میسر نبود مگر با تلاش کادر فنی و همدل شدن بازیکنان.
دوم اینکه شیوه بازی نشان میداد کادر فنی با توجه به نفرات حاضر در تیم و آنالیز تقریبی از تیم رقیب و طرز تفکر سرمربی آن، برای این بازی طرح و برنامه مشخصی داشت. اگرچه نام بردن از اعضای کادر فنی بعنوان مغز متفکر گمانهزنی است، اما به نظر میرسد صمد مرفاوی مشاور بسیار خوبی برای فکری خواهد بود.
و نکته آخر اینکه شاید با وجود تمام مشکلات عجیب و غریبی که استقلال در پایان فصل گذشته و پیش از شروع فصل جدید، از حاشیههای تغییر مدیریت و انتخاب مدیرعامل جدید تا انتخاب سرمربی و پنجره بسته و... داشت، اما حفظ شاکله اصلی تیم، امتیازی بود که در تمام فصولی که استقلال بازیهای ابتدای فصل را از دست میداد از آن بیبهره بود و این یکی از گلهای وزیر برای تیم رقیب در فصول گذشته بود...
در شرایط فعلی و با توجه به اینکه در سطح جهان وبلاگنویسی به سبک قدیم چندان رایج نیست و به اصطلاح از بورس افتاده، و با توجه به هزینههای نگهداری سایتهای وبلاگدهی فارسی و درآمدهای ناچیز از راه تبلیغات، شاهد رکود در این سیستمها هستیم.
تا همینجا هم البته دوستان در میهنبلاگ، بلاگفا، بلاگاسکای، پرشینبلاگ و بیان برای نگهداری از اطلاعات کاربران زحمت زیادی متحمل شدهاند و باید به آنها دست مریزاد گفت.
اما وقتی به شرایط سکوت و سکون این سرویس ها نگاه میکنیم، به نظر میآید در آیندهای نه چندان دور باید نگران از دست رفتن نوشتههایمان در طول این سالها باشیم.
سال ۱۳۸۸ یا ۸۹ بود که با سریال The Mentalist آشنا شدم. همزمان با این سریال ، سریالهای دیگری را دنبال میکردم. آن زمان فرومهای فعال زیادی بودند که فیلمبازها در آن فعالیت میکردند و تجربیات و نظرات خودشان را راجع به فیلمها و سریالها به اشتراک میگذاشتند. سایتهایی مثل ایرانفیلم هم بودند که هفته به هفته و تقریبا به روز -شاید با دو تا سه روز تأخیر- قسمتهای جدید سریالها را منتشر میکردند و به راستی که چه خدمت بزرگی به ذائقه فیلمبینی خیلیها انجام میدادند که الان متأسفانه دیگر اثری از آنها باقی نمانده است...