از زمان ورود کرونا به کشور عید نوروز برای ما ایرانیها که عادت به دید و بازدید و مسافرت و گشت و گذار داشتیم و عموما هم از کل سال فقط همین ایاممان برای تفریح خالی است ، سخت گذشته و به شخصه سال گذشته که پیک اول کرونا بود خانهنشینی در عید را به سختی تجربه و کاملا پروتکلها را رعایت کردیم. شاید هنوز کرونا بخشی از زندگی روزمرهمان نشده بود و برایمان امری عادی تلقی نمیشد و خود را مجبور به رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی میپنداشتیم!! حالا اما بعد از گذشت یک سال پروتکلها کمی کمرنگ شده -گرچه به اشتباه- و البته دیگر از نظر روحی خسته شدهایم.
من هم تصور میکردم که نیاز شدیدی به تغییر آب و هوا و فضا و گردش دارم. تقریبا چیزی حدود یک سال و نیم تجربه مسافرت را از دست داده بودم و از نظر کاری هم سالی سخت و خسته کننده را پشت سر گذاشته بودم. بنابراین تصمیم به مسافرت گرفتیم! کجا؟ طبق معمول شمال! که حالا دیگر منطقه قرمز نیست. اما چه مسافرتی که همهاش داستان بود و خستگی بیش از پیش روی دوشمان گذاشت! خودروام خراب شد! بعدتر هم مهراد ، پسر دلبندم بیمار شد و تا روز آخری که آنجا بودیم درگیر بیماری عجیب و غریبش بودیم! خلاصه که از این مسافرت فقط یک رفتن تا گیلان و برگشتنش برایمان باقی ماند! با اعصابی خردتر از قبل!!
و اما آنچه که بهانه این نوشته شد...
از زمان تولد مهراد ، بصورت دورهای و جهت چکاپ و گاهی بابت بیماری و سرماخوردگی و... مهراد نزد پزشکی مراجعه میکردیم.
دکتر مهتا فاطمه بصیر، متخصص کودکان و فوق تخصص نوزادان
- ۳ نظر
- ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۴۱