Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

سلام خوش آمدید

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کریستوفر فرانک» ثبت شده است

انگار همه‌ی میـــرا هایی که می‌شناسم یک جورهایی عجیب و غریب هستند...!آخرین بسته‌ی چای کیسه‌ای را برداشتم و برای خودم چای دم کردم ... کتاب " میــــرا " را تا انتها خواندم... پایان عجیب و غریبی داشت که انتظارش را نداشتم. برخی از خوانندگان این کتاب نوشته بودند این کتاب " به درد نخورترین کتابی است که خوانده‌ام ! " اما من این حس را ندارم. کتاب در عین حال که داستانی عاشقانه است ، نقدی بر جامعه‌ی زمانش و پیش‌بینی نویسنده از جامعه‌ی آرمانی نیز هست که تأمل برانگیز بود... و این میـــرا نیز تمام شد ...شاید کتاب بعد مربوط بخ کریستین بوبن باشد که می‌خوانم...
  • ۰ نظر
  • ۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۴
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
داستان عجیبیه! پشت سر هم " یک نام " برای من تکرار میشه!- میــــرا !اولین میــــرا ، دختر وبلاگ‌نویسی بود که راجع بهش قبلاً هم توضیح دادم. میــــراهای بعدی رو به لطف جستجو برای همون میـــرای اولی پیدا کردم!!! دومین میــــرا ، کافه‌ای بود در میدان انقلاب که به تازگی باهاش آشنا شدم و منو بیاد همون میـــرا راد انداخت ؛ و حالا سومین میـــــرا ...سومین میـــرا نام یک کتابه که به تازگی باهاش آشنا شدم و تو وقت کمی که در طول روز دارم مشغول خوندنش میشم . داستان میــــرا ، کِشِشِ عجیبی داره که وقتی مجبور میشم کتاب رو رها کنم و به کارهام برسم ناراحت میشم و در حین کار ذهنم درگیر " میـــــرا " است. نویسنده‌ی این کتاب کریستوفر فرانک است. من با این کتاب به واسطه‌ی جستجوی اینترنتی‌ای که به دنبال میــرا راد بودم آشنا شدم و در حال خوندنش هستم. البته برای خوندن این کتاب باید اعصاب و روان درست و حسابی داشته باشید چون جهان پیرامون رو شدیداً سیاه جلوه میده ؛ گرچه اگر با دقت به نقاطی که کتاب به اون‌ها اشاره می‌کنه بنگریم می‌بینیم که نویسنده پر بیراه نگفته و واقعاً توی دنیای شیشه‌ای زندگی می‌کنیم که فکر می‌کنیم در حال زندگی کردن با اراده‌ی خودمون هستیم در حالی‌که این‌طور نیست! البته باز هم تأکید می‌کنم که اگر اعصاب درست و حسابی ندارید خودتون رو خیلی درگیر این کتاب نکنید!!من احساس می‌کنم جنبه‌اش رو دارم که دارم می‌خونم !! شاید اگر خواننده سطح جنبه‌اش پایین باشه به نوعی " خود درگیری " پیدا کنه!! از من گفتن بود!!
  • ۰ نظر
  • ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۷
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
اوین باری که با وبلاگش آشنا شدم از طریق یک پستی بود به اسم مریخی‌ها! سعی میکردم هر از گاهی به وبلاگش سری بزنم. نوشته های جالبی داشت و گیرایی بالایی! این را فقط من نمیگویم ... تقریبا همه‌ی کسانی که با وبلاگش آشنا شده بودند همین نظر را داشتند. نوشته هایش مثل آهنربا بود ... می‌کشید! جذب می‌کرد...این دختر اسمش میرا بود...کمی بعدتر از جریان آشنایی من با وبلاگش با یک سطر ساده خداحافظی کرد بدون اینکه اهمیتی بدهد که آیا کسی وبلاگش را میخواند ؟ کسی از رفتنش ناراحت می شود ؟ خیلی ساده خداحافظ ...چند روز پیش وقتی از محل کارم به سمت منزل می‌رفتم  در نزدیکی میدان انقلاب یه کافه دیدم به اسم : " کافه میــــرا  "نمیدونم چرا اما ناگهان ذهنم رفت به این سمت که نکند این همان میرای بی‌معرفت  باشد ...؟ خواستم بروم تو و از صاحب آنجا پرس و جو کنم و ببینم مالک کیست؟! یا دلیل انتخاب این اسمش چه بود؟! ولی کمی خجالت کشیدم و موکول کردم به زمانی که شاید با همسرم به این کافه رفتیم و یک قهوه خوردیم! به این بهانه شاید بشود بهتر پرس و جو کرد!! مطمئناً صدها میرای با ربط و بی ربط به میرا راد وجود دارند اما نمیدانم چرا ناگهان اسم این کافه مرا به یاد همان میرا انداخت!!داشتم فکر می‌کردم اگر واقعاً این میرا همان میرا باشد که شاید با کاوه آمده و کافه ای در آنجا راه انداخته چه حرفی به او خواهم گفت؟! احتمالاً ..." خیلی بی معرفتی!!  "البته امیدی نیست! این ها که گفتم بیشتر به توهم نزدیک تر است تا واقعیت!! درصد رویارویی با میرای واقعی کمتر از صفر است !! اما بهانه ای شد تا دوباره به یاد همان میرا بیفتم ... میرا راد ...جایت بین وبلاگ نویسان خیلی خالیست ... پی‌نوشت : در روایات آمده است که این کافه نامش را از کتابی به همین نام نوشته کریستوفر فرانک گرفته است ؛ اما هنوز من اطلاع دقیقی از این موضوع ندارم!!
  • ۰ نظر
  • ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۴۰
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

I am sweet, but honey is you . Flower is me , but fragrance is you . Happy I am but reason is YOU
-----------------------------
پرواز کن آنگونه که می‌خواهی ...
وگرنه پروازت می‌دهند آنگونه که می‌خواهند ...
------------------------------
این شعاری بود که سالها توی وبلاگم نوشته بودم ... از هواداران و اعضای پیشین باشگاه هواداران پرشین‌بلاگ هستم. بعد از چند سال وبلاگ نویسی مداوم به دلایلی کوچ کردم به این وبلاگ جدید ... وبلاگی جدید در محیط و سرویسی جدید ... همچون بهاری که همراه عشق به زندگیم پای گذاشت بهاری جدید را در زندگی مجازیم تجربه خواهم نمود... این بار اما از گذشته ها گذشته‌ام(!) و به حال رسیده‌ام و به فردایی بهتر برای ''ما" می‌اندیشم...
-----------------------------
چه تقدیری از این بهتر..؟
من از عشق تــــــو می‌میرم..!
-----------------------------
این وبلاگ در گذشته در سیستم وبلاگ‌دهی میهن‌بلاگ آریوداد نام داشت و در آدرس http://Ariodaad.MihanBlog.Com منتشر میشد که با اعلام تعطیلی سایت میهن‌بلاگ ، با نام و آدرس فعلی در اینجا به راه خود ادامه می‌دهد! بنابراین دیدن نام و آدرس وبلاگ قبلی روی بخش زیادی از تصاویر این وبلاگ امری عادی است!

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی