دیشب اولین تجربه من برای بچهداری بود و چه شب عجیب و غریبی هم بود. از طرفی خیلی خسته بودم و خوابم میآمد و از طرفی هم نگران کوچولو یمان بودم. در طول شب آقا مهراد چند بار بیدار شد و گریه کرد که نشان از گرسنه بودنش داشت. حس میکنم همانطور که مهراد لحظه به لحظه بزرگ میشود و یاد میگیرد که چطور نیازهایش را به ما بفهماند ، ما هم یاد میگیریم که هر گریه نشان از کدام نیاز دلبندمان است. در این یک روز کلی بابا شدم!!
- ۰ نظر
- ۲۳ آذر ۹۵ ، ۰۲:۵۵