داستان عجیبیه! پشت سر هم " یک نام " برای من تکرار میشه!- میــــرا !اولین میــــرا ، دختر وبلاگنویسی بود که راجع بهش قبلاً هم توضیح دادم. میــــراهای بعدی رو به لطف جستجو برای همون میـــرای اولی پیدا کردم!!! دومین میــــرا ، کافهای بود در میدان انقلاب که به تازگی باهاش آشنا شدم و منو بیاد همون میـــرا راد انداخت ؛ و حالا سومین میـــــرا ...سومین میـــرا نام یک کتابه که به تازگی باهاش آشنا شدم و تو وقت کمی که در طول روز دارم مشغول خوندنش میشم . داستان میــــرا ، کِشِشِ عجیبی داره که وقتی مجبور میشم کتاب رو رها کنم و به کارهام برسم ناراحت میشم و در حین کار ذهنم درگیر " میـــــرا " است. نویسندهی این کتاب کریستوفر فرانک است. من با این کتاب به واسطهی جستجوی اینترنتیای که به دنبال میــرا راد بودم آشنا شدم و در حال خوندنش هستم. البته برای خوندن این کتاب باید اعصاب و روان درست و حسابی داشته باشید چون جهان پیرامون رو شدیداً سیاه جلوه میده ؛ گرچه اگر با دقت به نقاطی که کتاب به اونها اشاره میکنه بنگریم میبینیم که نویسنده پر بیراه نگفته و واقعاً توی دنیای شیشهای زندگی میکنیم که فکر میکنیم در حال زندگی کردن با ارادهی خودمون هستیم در حالیکه اینطور نیست! البته باز هم تأکید میکنم که اگر اعصاب درست و حسابی ندارید خودتون رو خیلی درگیر این کتاب نکنید!!من احساس میکنم جنبهاش رو دارم که دارم میخونم !! شاید اگر خواننده سطح جنبهاش پایین باشه به نوعی " خود درگیری " پیدا کنه!! از من گفتن بود!!
- ۰ نظر
- ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۷