بر مزار عزیزان
دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ
امروز عصر حدودای ساعت 15 بود که من و همسرجان به همراهی مادرهامون و همینطور یکی از دوستای همسرم به بهشت زهرا رفتیم و برای شادی روح درگذشتگانمون فاتحهای خوندیم و بهشون سر زدیم.در طول مسیرِ رفت به این فکر میکردم که ما بد شدیم یا زمونه بد شده؟؟! به یاد دارم بچه که بودم هر هفته همراه خانواده یه سری به مزار عزیزان از دست رفته میزدیم. بعدها که یکمی گرونی شد (بی رو دربایستی!!) این قرار ملاقاتها به دو هفته در میون تبدیل شد... رسید تا امروز که یادم نمیاد آخرینباری که به بهشت زهرا و به مزار خواهرِ خدا بیامرزم رفته بودم کِـــی بود؟!رفتن به این مکانها علاوه بر اینکه باعث شادی روح اونهایی میشه که دیگه دستشون از این دنیا کوتاهه ، توی روحیهی هر فردی هم میتونه تأثیر بذاره؛سکوتی که توی این مکانها هست کلی حرف نگفته داره! همین سکوت باعث میشه آدم آروم بشه و یکمی از اون پرخاشهای هر روزه رو که فشار زندگی باعثش میشه کم کنه ؛ چرا که اگر کمی دقّـت کنیم میبینیم حرص خوردن الکی فایدهای نداره وقتی انتهاش همینجاست!خوب که نگاه کنی میبینی اطرافت پره از سنگ قبرهای جور و واجور و رنگ و وارنگ! یکی بلند یکی کوتاه! یکی سفید یکی سیاه! یکی با عکس و یکی بی عکس! یکی با شعر یکی بدون شعر! حتی بعضی قبرها کلی براشون هزینه شده!امروز یک مزاری رو دیدم که جالب بود! سنگ قبر سفید درخشان که دو طرفش دو تا ستون با طرح ورساچی (!) داشت و روی هر کدوم یک چراغ نصب شده بود.سه تا صندلی از جنس سنگ مرمر کنار سنگ قبر تعبیه شده بود و دور تا دور قبر گلکاری شده بود.اون لحظه فقط کافیه از خودت بپرسی :" یعنی برای اونی که توی این مزاره و اونی که کنارش آرام گرفته و یک سنگ قبر معمولی داره فرقی میکنه که مزارشون چه شکلی باشه؟ و آیا به حالشون تو اون دنیا کمکی هم میکنه...؟! "پی نوشت: البته بد برداشت نشهها!! رسیدگی به مزار و آراستن قبور از دست رفتگان وظیفهی بازماندگانه.منظورم این بود که گاهی خوبه به خودمون و به اعمالمون و همینطور اینکه در نهایت همه به کجا تعلق داریم و به کجا برمیگردیم فکر کنیم و یادمون باشه که خیلی توی دنیامون غرق نشیم اونقدر که از آخرت غافل بمونیم...همین و بس...