فرزند بیشتر زندگی بهتر!
دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۵ ق.ظ
این روزها زندگی ماشینی ما آدمها دیگر رنگ و بوی ناب گذشته را ندارد... حتی پدربزرگها و مادربزرگهای این دوره و زمانهای که زمانه نیست و آخرت دنیاست هم دیگر صفا و صمیمت و عشق پدربزرگ و مادربزرگهای گذشته را در خود ندارند چرا که آنها هم در این زمانه زندگی میکنند و زمانه آنها را هم به گرداب ماشینی شدن کشانده...! نوهها هم که دیگر گفتن ندارد! کودک که بودم هیچ لذتی برای من بالاتر از خرید یک کیک و نوشابه یا یک پفک نادی نبود که پدربزرگم برای من میخرید. اما این روزها این چیزها هیچ نوهای را شاد نمیکند.
این روزها طوری زندگی میکنیم که انگار قرار است تا همیشه ما باشیم و این مال دنیا... یادمان رفته که هیچ چیز، حتی ثروت و رفاه مالی کامل نمیتواند جای صفا و صمیمیت و محبت و عشق را برای ما پر کند چرا که ما آدم هستیم! ماشین نیستیم! از یک مشت آهن و پیچ و مهره آفریده نشدهایم. آنچه که در دل داریم قلب است و تشنهی محبت کردن و مورد محبت واقع شدن. اما این روزها آنقدر ماشینی شدهایم که همه چیز را ۰ و ۱ میبینیم. حتی ازدواج و فرزندآوری هم برای ما ۰ و ۱ شده است. اگر هورمونهای جنسیمان با مردی یا زنی تحریک شد، ۱ ! پس ازدواج میکنیم و دو روز بعد که میزان تحریکپذیری پایین آمد یا این هورمونها با فرد دیگری تحریک شد ۰! طلاق! بدون هیچ تلاشی برای همپوشانی کاستیهایمان در زندگی.
زندگی سخت شده، خیلی هم سخت شده و بازوی فشارش بر گردن همهی ما سنگینی میکند. اما حس داشتن فرزند حس نابی است که تا نداشته باشید حتی در خواب هم نمیتوانید چنین حس و عشقی را تصور و درک کنید. فرزند داشتن هزینه دارد، درست و صحیح و با معیارهای مسئولیتپذیری و خانوادهمحور تربیت کردن فرزند هزینه دارد اما لذتی که از کنارش بودن در زندگی خواهید برد لذتی است که هرگز جایش را نمیتوانید به هیچ چیز دیگری بدهید حتی به سگ داشتن!! سگ؟ آخر سگ؟ چرا؟ سگ با وفا است حرفی نیست ولی بدون در نظر گرفتن عواقب حرفم و بی رو دربایستی باید بگویم آنکه تصور میکند سگ برایش جای فرزند را میگیرد سطحش از انسان بودن خیــــــــــــلی پایینتر است! در حد همان سگ خودش را پایین آورده!
به حرفهای این هرزههای خود فروختهای که در برنامههای مختلف تلویزیونهای ماهوارهای شما را به سگ آوری بجای فرزندآوری(!) دعوت میکنند گوش ندهید! خودتان تصمیم بگیرید! فرزند شما از وجود شماست اما سگ چطور؟ با کدام عاطفه و احساس میتوانی سگت را هم تراز و حتی بالاتر فرزند تصور کنی؟؟؟
هیچ لذتی در زندگی بالاتر از این نیست که انسان فرزندی داشته باشد و برایش زحمت بکشد، چون شمع به پایش قطره قطره آب شود اما از دیدن ذره ذره بزرگ شدنش به خود ببالد.
پسران خوب! دختران خوب!
ازدواج کنید!
نه با هر کسی که از راه رسید. با اهلش. اگر پولدار نبود اگر خیلی خوشتیپ و قواره نبود عیبی ندارد. اینها صفتهای ماندنیای نیستند. فقط یادمان باشد که اگر پولدار نبود با جنم باشد! اگر خوش تیپ نبود خوشدل باشد. کمی پول و کمی قیافه را همه دارند!! آنچه ماندنی است عشق است و بس.
یادمان باشد که پول آدم پولدار و یا قیافهی آدم خوشتیپ فقط برای ما نخواهند ماند!
یادمان باشد که از کودکی از هر کداممان که میپرسیدند کدام ستاره، ستارهی توست بیدرنگ میگفتیم آن که از همه پر نور تر است!! آنکه از همه خوشتیپتر و پولدار تر است فقط برای تو نخواهد ماند! همه او را می خواهند!! درست انتخاب کنیم، ازدواج کنیم، فرزندی بیاوریم و از بزرگ کردنش لذت ببریم.
پینوشت:
تیتر این پست تنها طعنهای بود به جملهای معروف که در کودکی حتی در مدارس به ما القا میشد «فرزند کمتر،زندگی بهتر!»
به هیچ عنوان منظور این پست این نبود که هر کداممان ۴-۵ بچه داشته باشیم! نه! هدف درد دلی بود از باب اینکه فرزندتان را با سگ مقایسه نکنید.
وقتی پسرتون به سن 16 سالگی رسید و مثلا به شاهین نجفی علاقه پیدا کرد، اجازه گوش کردن به آهنگاشو بهش می دین؟
البته این سوال از سر کنجکاوی نیست...
ولی واقعا مایلم جوابشو بدونم.