باران کـه میبـارد ...... دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود ..... راه می افـتم ... بـدون چـتـر ... من بـغض می کنـم ... آسمـان گـریـه ...
- ۰ نظر
- ۱۹ بهمن ۹۰ ، ۲۱:۵۳
با طلوع آفتاب در آفریقا،غزال شروع به دویدن می کند و می داند که باید از شیر سریعتر باشد تا زنده بماند...!
با طلوع آفتاب در آفریقا،شیر شروع به دویدن می کند و می داند که باید از غزال سریعتر باشد تا از گرسنگی نمیرد...!
مهم نیست که تو غزال هستی یا شیر؟! با طلوع آفتاب دویدن را آغاز کن...!
شیشهى پنجره را باران شست...
از دل تنگ من اما چه کسى نقش تو را خواهد شست..؟!
میخوام دوباره تب کنم...
گر بگیرم نفس نفس...
با یک ترانه گل کنم...
تازه بشم،همین و بس!
اما یه چیزى کم دارم!
چیزى به رنگ چشم تو...
غم غریب یک سفر...
غم قشنگ چشم تو...