مهمان نگاهم شو در یک شب رویایی
بگشاى بروى من ، یک پنجره زیبایى
فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا . . .
گفته اند : "تو مى آیى"
- ۰ نظر
- ۰۴ دی ۸۸ ، ۱۱:۰۷
مهمان نگاهم شو در یک شب رویایی
بگشاى بروى من ، یک پنجره زیبایى
فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا . . .
گفته اند : "تو مى آیى"
عاشقی یعنی اسیر دل شدن
با هزاران درد و غم یکی شدن
عاشقی یعنی طلوع زندگی
با صداقت همنشین گل شدن
از سکوت آسمانها پرسیدم:
- چه بگویم به آنکه دوستش دارم؟
گفت بگو:
- بی تو فردایی ندارم...
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گرچه در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم