Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

سلام خوش آمدید

۸۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

من خیلی دل نازکم ... گاهی خیلی زود اشکم در میاد ... مثل الان ... مثل الان که وبلاگ میرا رو خوندم ... میرایی که بعد مرگ برادرش 10 سال سکوت کرد و حتی یک کلمه هم حرف نزد و وقتی زبانش رو باز کرد که مادرش رو از دست داده بود ... کاش زندگی اینقدر سخت نبود ...

  • ۰ نظر
  • ۱۲ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۴
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

یکی از سریالهای پر طرفدار که تقریبا جهانی شده ، سریال Pretty Little Liars است که داستانی مهیج و پر پیچ و خم دارد . در این میان اما در لابلای اپیزودهای طولانی و ادامه دار این سریال بصورت نامحسوسی چیزهایی به مخاطب القا می شود که اگر به آنها توجه نکنیم همان تهاجم فرهنگی که سالهاست راجع به آن سخن به میان می رود رخ خواهد داد . بطور مثال در این سریال محوریت داستان با ۵ دختر نوجوان است که به واسطه آنها با دیگر دوستانشان در مدرسه و محله شان  نیز اشنا می شویم . نکته قابل تأمل و نقطه ی اشتراک همه ی این بچه ها در نداشتن خانواده ای مستحکم است ! هر کدام از این ۵ دختر در ظاهر دارای موقعیت مناسبی هستند اما کم کم که دوربین وارد خانه هایشان می شود با مشکلات هر کدام بیشتر آشنا می‌شویم و متوجه می‌شود که اساساً خانواده در آنجا معنا و مفهوم خاصی ندارد !   پدر و مادر آلیسون از ابتدا در فیلم حضور ندارند و در اواسط فیلم مشخص می شود که برادر آلیسون حاصل رابطه ی نامشروع مادرش با پدر دوستش است ! پدر و مادر هانا از هم جدا شده اند و خود هانا با پسری رابطه برقرار کرده که او هم از کودکی جدا از پدر و مادرش زندگی می  کند که سالهاست از هم طلاق گرفته اند . اسپنسر در خانواده ای زندگی میکند که از لحاظ مالی و اجتماعی در سطح بهتر و بالاتری نسبت به دیگر دوستانش قرار دارد اما در عین حال پدرش سالها پیش با مادر آلیسون رابطه داشته که حاصل این رابطه جیسون ، برادر آلیسون است! مادرش بخاطر حفظ آبرو و موقعیت اجتماعیش - که وکیل است - از این موضوع چشم پوشی می کند . آریا هم در خانواده ای زندگی می کند که پدر خانواده با یکی از دانش آموزانش رابطه داشته است . خود آریا هم با یکی از معلمانش رابطه دارد که مغایر با قوانین آمریکاست! امیلی هم که ظاهرا در خانواده ای زندگی می کند که پدر و مادرش در ظاهر هیچ مشکلی مشابه دیگران ندارند و تنها خانواده در این فیلم هستند که پدر و مادر خانواده رابطه ای صمیمانه دارند اما عملا ما خانواده ای نمی بینیم چرا که عموما پدر خانواده بعلت اشتغال در ارتش آمریکا اکثر اوقات در ماموریت در کشور افغانستان به سر میبرد ! خود امیلی دارای شخصیت متفاوتی است و بدنبال رابطه با هم جنسان خودش است ! جالب اینجاست که در این فیلم کاملا تلاش شده این نوع رابطه بطور 100% عادی جلوه داده شود و به خانواده ها قبولانده شود که فرزندانشان را با همین رابطه بپذیرند و اعتراضی نکنند !! حتی در برخی صحنه ها دوستان امیلی نیز به او می پیوندند و به خانواده ی خود می گویند که آنها نیز خواهان چنین رابطه ای هستند و بدین ترتیب از امیلی که پرچمدار این نوع روابط و اعلام آن به خانواده اش است تشکر میکنند و می گویند که خانواده ی آنها نیز براحتی با این موضوع کنار آمده است! بدین ترتیب کاملا می بینیم که در این سریال و بطور کل در این دست سریال های ساخت شبکه های آمریکایی از یک داستان کاملا قوی استفاده می شود و آموزش هایی بطور نامحسوس به مخاطب القا می شود که از نظر روانشناسی این نوع پیام ها پس از تکرار و نیز بعلت جذابیت داستان اصلی سریال و پذیرفته شدن آن داستان توسط مخاطب و ایجاد رابطه ی عمیق و همزاد پنداری مخاطب با بازیگران سریال ، به مرور این پیام ها بصورت شرطی شده و برای مخاطب به امری عادی بدیل می شود... زمانی که به تماشای چنین سریال هایی می نشینید حواس خود را جمع کنید تا در تله ی روانشناختی فیلمسازانش قرار نگیرید و تنها موضوع داستان را دنبال کنید ! وگرنه در نسل های بعدی ما هم شاهد چنین خانواده هایی در بین ایرانی ها خواهیم بود . اگر هم نمی توانید نگاه نکنید !!!

  • ۰ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۳۶
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود ... تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد ... با پای شکسته هم می توان سراغش رفت ... تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد ... وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود ... و تنها سلطانیست که دلش با بخشیدن آرام می شود نه با تنبیه کردن ... خدا را برایت آرزومندم ...
  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۰۱
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
در همه جای دنیا هر کاری فرهنگ خاص خود را دارد و در آموزش های مربوط به هر کاری ابتدا فرهنگ استفاده آموزش داده می شود و سپس آموزش های کاربردی ارائه می شود. اما در ایران متاسفانه اینگونه نیست و معمولا چیزی به اسم فرهنگ سازی نمی بینیم... شهر نشینی و آپارتمان نشینی هم یکی دیگر از همان کارهایی است که معمولا کما لزومی بر آموزش فرهنگی قبل از ورود به آن نیست ! حال آنکه در برخی کشورها حتی برای خرید خودرو شما باید ابتدا ثابت کنید دارای آپارتمان و یا منزلی با پارکینگ هستید وگرنه از فروش آن به شما خودداری می شود!! معمولا آپارتمان‌ها دارای مدیر ساختمان هستند و کسی که مدیریت را قبول می کند باید بر هزینه های عمومی ساختمان مدیریت داشته باشد و ساکنین موظفند هزینه‌هایی به عنوان شارژ با مبالغی که به تایید اعضا می رسد پرداخت کنند و در صورت تحمیل هزینه های غیر مترقبه با نسبیت مساوی اقدام به پرداخت هزینه ها نمایند. در این میان مدیریت موظف است هزینه های جاری را با فاکتور به اطلاع ساکنین واحد ها برساند... حال سوال اینجاست وقتی یک یا چند تن از ساکنین آپارتمان از پرداخت هزینه ی شارژ به بهانه های مختلف سر باز می زنند باید به کدام مرجع پاسخگو مراجعه کرد؟ اصلا آیا کسی که در واحد های طبقات پایینی ساکن است حق دارد که بگوید : " من از آسانسور استفاده نمی کنم پس شارژ هم نمی دهم! " ؟! پاسخ منفی است ... پس چرا گاهی برخی این اجازه را به خود می دهند؟!!
  • ۰ نظر
  • ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۱۲
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
مدت زیادی بود که سری به گذشته ها نزده بودم ... گاهی مرور خاطرات یک سری چیزهایی رو بیاد آدم میاره که حتی بعضیاشون با وجود اینکه تو زمان خودشون خیلی برات مهم بودن ولی دیگه الان تو ذهنت نیستند! امشب سری زدم به صفحات قدیمی تر وبلاگم... چقدر مطلب نوشتم... چند سال گذشت...  خاطراتم از یادم نرفته بودن ولی نوع نوشتارم رو به کلی فراموش کرده بودم و بعضی جاها به خودم میگفتم : واقعا اینارو من نوشتم؟! چه خوب نوشتم! یادآوری گذشته فایده ای نداره ولی خوبه از برخی اتفاقات که دیگه برگی از خاطراتت شدن درس بگیری و بگی : راستی اینجا رو اشتباه کرده بودم! یادم باشه دیگه تکرارش نکنم!
  • ۰ نظر
  • ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۶
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
غفلت کردم لحظه ای ... دلم جایی گیر کرد ... و تمام زندگی ام نخ کش شد ...
  • ۰ نظر
  • ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۲۱
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
بدین امّید کردم زندگانی که روزی لحظه ای با مهربانی چنان جان تنگ آغوشت بگیرم که از بوی خوشت آرام گیرم مژده روفه
  • ۰ نظر
  • ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۵۴
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
ای ماه من ، ای فروغ شبهای من ای روشن از نور عشقت دنیای من روشنتر از صبح امید زندگی رخشان بود چهر تو ای زیبای من ای مظهر عــشــق و صفا دارم به دل مهر تو را
  • ۰ نظر
  • ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۲۴
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
من در مدتی که نبودم تغییر خاصی نکردم! زندگیم هم دستخوش تغییرات خاصی نبود و نمیدونم که این موضوع یعنی خوب یا بد؟!۲۷ بهمن ماه اولین سالگرد ازدواج (عقد) من و خانومی بود. نمیدونم تا چه حدی تونستم خوشحالش کنم یا اصلا تونستم خوشحالش کنم یا نه. ولی سعی کردم کاری رو که در توانم هست رو انجام بدم.مدتی که نبودم به اینترنت دسترسی نداشتم و الان هم که این مطلب رو می نویسم به لطف وایمکس خانومی هستش که بهم قرض داده.----------------------توی زندگی یه وقتایی آدم یه تصمیماتی میگیره که بعضی وقتا ممکنه از اون تصمیمات پشیمون بشه بعضی وقتا هم ممکنه رضایت بخش باشه. خیلی از این تصمیمات نتایجشون ممکنه برامون مهم باشند و برخی هم کم اهمیت ؛ گاهی بعضی از تصمیمات هستند که جبران‌پذیرند و باعث کسب تجربه میشن ؛ اما یک سری از تصمیمات مهم توی زندگی آدم هستند که اگر توی اتخاذشون اشتباه کنی و بخصوص اگه روی اشتباهت هم پافشاری کنی ممکنه نتایج تلخی به بار بیاد که اثراتش یا جبران‌پذیر نباشند و یا اگر هم سخت نگیریم  و جبران‌پذیر تصورشون کنیم بالاخره برای مدتی نسبتا طولانی می تونند زندگی ما رو دستخوش فشارها و تغییراتی کنند. مثلا یکیش همین ازدواجه! من خیلی وقت‌ها شده که با همسرم حرفم میشه و یا توی یک سری مسائل اختلاف نظر داریم ولی اینقدر همسرم خوب و مهربونه که خیلی سریع میتونیم به یک تفاهم و نتیجه مطلوب برسیم. جدای از همه ی این سبک مسائل یک سری قوائد هست که هر انسانی ممکنه برای خودش قائم به یک سری از اونها باشه! مثلا من روی نوع لباس پوشیدن همسرم حساسم ، برام مهمه که پوشش مناسب باشه نه به این معنی که حتما چادر باشه ولی دوست ندارم مثلا مانتوش کوتاه باشه و یا... قوانینی از این قبیل که برای خیلی هامون مهمه گاهی جزو همون مسائلی قرار می‌گیرند که اگر درست و به موقع راجع بهشون تصمیم نگیری و یا تصور کنی که بعدا درست میشه ممکنه شدیداً به مشکل برخورد کنی! همه ی اینها رو گفتم که بگم من با همسرم اگرچه توی یک سری مسائل ممکنه اختلاف نظر داشته باشیم ولی اینقدر با گذشت هر روز به انتخاب درستم ایمان میارم که گاهی خودمم ناراحت میشم که چرا سر یک مسئله‌ی جزئی توقع دارم همسرم کوتاه بیاد! گاهی شاید لازمه این من باشم که بگم من اشتباه میکنم!امشب از اون شب‌هایی بود که مطمئن شدم که در انتخابم اشتباه نکردم و از صمیم قلب و با تمام وجود حس کردم خداوند اینقدر دوستم داره که...........................................................هدیه‌ی بزرگی بهم داد . . .من همسرم رو عاشقانه دوست دارم . . .تا همیــــــــــــــــــــشه . . .تا ابــــــــــــــــــــــــــــد . . .
  • ۰ نظر
  • ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۱۳
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
من در کشوری زندگی میکنم که اگه بخوای درست زندگی کنی و به اصول و عقاید خودت احترام بذاری ، باید مواظب باشی! عکس تمام دنیا ! اینه که خارجی ها و به اصطلاح ما بی دین و ایمان ها (!) از ما بهشتی ترند!اینجا ایران است . . . خاک من . . . وطن من . . .جایی که به تو دزدی را آموزش می دهند و اگر ندزدی احساس می کنی واقعا بی عرضه هستی!!اینجا ایران است و قانونش قانون جنگل ! بخور تا خورده نشوی !*****دلم خیلی گرفته ؛ دو روز پیش توی بنگاه معامله ی فروش خونه ای رو انجام دادم که توش سه میلیون تومان شیرینی فقط داشت! من به حرمت بنگاه و چراغ روشنش و صاحب بنگاه بجای اینکه اون شیرینی رو که خریدار میخواست یواشکی بهم بده رو بگیرم ، آوردمش وسط و گفتم آقای صاحب بنگاه بفرما این سفره پهنه هرکی سهم خودشو برداره! ولی اون بی معرفت پول رو برداشت و گفت بیا اینم پنجاه هزار تومان شیرینی شما!! اینقدر این حرکتش وقیحانه بود که واقعا دیگه نمیشد تحملش کرد . بعد از جر و بحث لفظی از اونجا زدم بیرون و الان دو روزه که بی کارم . حالا این مزد صداقت منه ... من حالا متأهل ، بی کار ، دانشجو که هم تو خرج خودم موندم و هم تو خرج دانشگاه . ذهنم خیلی مشغول و درگیره . اصلا تمرکز ندارم . کاش منم بلد بودم برای دیگران حقی قائل نشم. بیکاری خیلی بده خیلی. همش میگم کاش خودم میخوردم همشو . هیچ کسم نمی فهمید و الانم سر کارم بودم و حتماً عزیزتر که معامله ای انجام دادم.کاش اینقدر صادق ... نه اینجا ایرانه و صداقت معنی نمیده ! کاش اینقدر احمق نبودم . . .دلم گرفته خیلی بد . . .
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

I am sweet, but honey is you . Flower is me , but fragrance is you . Happy I am but reason is YOU
-----------------------------
پرواز کن آنگونه که می‌خواهی ...
وگرنه پروازت می‌دهند آنگونه که می‌خواهند ...
------------------------------
این شعاری بود که سالها توی وبلاگم نوشته بودم ... از هواداران و اعضای پیشین باشگاه هواداران پرشین‌بلاگ هستم. بعد از چند سال وبلاگ نویسی مداوم به دلایلی کوچ کردم به این وبلاگ جدید ... وبلاگی جدید در محیط و سرویسی جدید ... همچون بهاری که همراه عشق به زندگیم پای گذاشت بهاری جدید را در زندگی مجازیم تجربه خواهم نمود... این بار اما از گذشته ها گذشته‌ام(!) و به حال رسیده‌ام و به فردایی بهتر برای ''ما" می‌اندیشم...
-----------------------------
چه تقدیری از این بهتر..؟
من از عشق تــــــو می‌میرم..!
-----------------------------
این وبلاگ در گذشته در سیستم وبلاگ‌دهی میهن‌بلاگ آریوداد نام داشت و در آدرس http://Ariodaad.MihanBlog.Com منتشر میشد که با اعلام تعطیلی سایت میهن‌بلاگ ، با نام و آدرس فعلی در اینجا به راه خود ادامه می‌دهد! بنابراین دیدن نام و آدرس وبلاگ قبلی روی بخش زیادی از تصاویر این وبلاگ امری عادی است!

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی