Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

سلام خوش آمدید

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شادمهر عقیلی» ثبت شده است

امروز خیلی اتفاقی ترانه ای رو شنیدم از شروین سهرابیان. یادش بخیر چه سالهایی بود... انگار اون سالها یک رنگ و بوی دیگه ای داشت. چقدر لذت بخش بود همه چیز. چقدر زندگی کردن ساده تر بود و چقدر عاشقانه ها لذت بخش تر و شنیدنی تر بودند ... اوایل دهه ی هشتاد رو میگم ... خیلی از ترانه های موندگار مربوط به همون دوران میشن ... یکی از اون ترانه های بیاد موندنی آهنگ Rain از آلبوم فرزند حوا بود که یکی از آخرین کارهای شادمهر عقیلی بعنوان گیتاریست قبل از هجرتش به آمریکا محسوب میشد. اون موقع ها هنوز هم آلبوم ها بیشتر به صورت کاست پخش می شدند و سی دی خیلی طرفدار نداشت...قیمت هر آلبوم در حد 500 تومن یا 600 تومن بود. کاور روی جلد این آلبوم رو هم بیاد دارم. و یکی از چیزهایی که همیشه دوست داشتم راجع بهش بدونم این بود که " محمد رضا احمدیان " کی بود؟! اون سالها اکثر آلبوم ها این تیتر رو داشتند : " به اهتمام محمد رضا احمدیان " دوست دارم این ترانه رو با هم بشنویم...   ساخت فلش مدیا پلیر
  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۱۴
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
امروز دلم گرفته . . . یه حس خستگی از همه چیز رو دارم . هر چی گشتم توی ذهنم ، هر چی که فکر کردم دیدم از آخرین باری که واقعاً شاد و بی دغدغه خندیدم ، بدون اینکه ذهنم درگیر مسائل مختلف باشه ، چه از نظر تحصیلی و چه از نظر مالی ، خیلی وقته که گذشته !!! نماز رو که خوندم نشستم پای کامپیوتر . از اونجا که دنبال یه حس نوستالژیک بودم و گوش دادن به موسیقی ای برای آرامش ، بین آرشیو موسیقیم گشتم و به آلبوم " گل آفتابگردون آریان " رسیدم ...سالهای 78 تا 80 جزو سالهای بسیار خوب برای فرهنگ ایران بود! سالهایی که کارهای بسیار خوبی در زمینه های فیلم سینمایی و موسیقی روانه ی بازار فرهنگ و هنر کشور شد . آهنگ های عاشقانه ، آلبوم های زیبا و قوی موسیقی ، فیلم هایی با حرف هایی برای گفتن و ... . از جمله ی این فعالیت ها شاید بشه به آلبوم بسیار زیبای " گل آفتابگردن از گروه آریان " اشاره کرد . هنوز هم گوش کردن به ترانه ی " بارون " یا " گل آفتابگردون " اون آلبوم حس نوستالژی جالبی رو به آدم میده . شعر عاشقانه ی " غریبه " که فکر میکنم تنها ترانه ای بود که بصورت انفرادی توسط " پیام صالحی " اجرا شد ، شعر و آهنگ زیبایی داشت که در همون دوره برای موسیقی پاپ مجاز کشور کار متفاوتی به حساب میومد. در آلبوم " گل آفتابگردن گروه آریان " امیر حسین مستعد ( گیتار بیس ) ، محمدرضا گلزار ( گیتار ) حضور داشتند که در سالهای بعد هر کدام به نحوی از گروه جدا شدند . اتفاقاً بهانه ی اصلی نوشتن این مطلب همین بحث رفتن هاست . . . بحث اینکه تو اون دوره چقدر دل هامون شاد بود . چقدر زندگی کردن لذت داشت ! چقدر خوب بود که ذهنامون درگیر گرفتاری نبود ! حداقل به اندازه این روزها! اون زمان آدم اگر می خواست نیت کنه یه آلبوم بخره یا به دیدن فیلمی توی سینما بره کمتر به این فکر میکرد که هزینش چقدر میشه؟! ارزش چند ساعت خوش بودن رو داشت !! خریدن یه آلبومی مثل " گل آفتابگردون " ، " دهاتی شادمهر " یا " غزلک سعید شهروز " و گوش کردن به ترانه هایی که تابوهای اون زمان رو می شکستن چه شور و ذوقی داشت !! نه مثل امروز که . . . بگذریم . . .از سال 78 تا امروز خیلی از هنرمندای ایران از هنر دور موندن ! خیلی ها از ایران رفتند و بعضی ها هم که هستند و موندگار شدند ترجیح دادند که توی حال و هوای مریض و بی حال این سالهای هنر ، حضور نداشته باشند . هنوز هم سوال اصلی خیلی ها مثل من اینه که این گونه زندگی کردن تا کی؟ خیلی وقته که حس زندگی کردن ازمون گرفته شده ! آخرین باری که حسی برای گوش دادن به موسیقی درست و حسابی رو داشتیم ؛ حسی برای رفتن به سینما و تماشای یک فیلم خوب رو داشتیم ؛ حتی آخرین باری که حسی برای رفتن به پارک و لذت بردن از کنار هم بودن رو داشتیم کی بوده ؟؟!! آخرین حسی که من در سن 25 سالگی دارم حس خستگی ، درموندگی ، بی حوصلگی ، نا امیدی ، دانشگاه رفتن بدون آینده ی روشن ، سر کار رفتن بدون حقوق درست و حسابی با 10 ساعت کار که تمام وقتت رو می گیره ، ازدواج کردن بدون اینکه وقت کنم یا حسی برام بمونه که با کسی که دوستش دارم برم بیرون و قدمی بزنم ( ! ) و ... بوده . اگه خوب به دور و برتون نگاه کنید می بینید که تو این سالهای آخر هر کسی تونسته از ایران رفته و ماهایی که موندیم چاره ای جز موندن نداشتیم!  موندن تو محیطی که نه هنری باقی مونده و نه هنرمندی ! و نه حتی حالی برای ادامه ی این زندگی . . .  نه اینکه رفتن خوبه ! نه ! ولی زندگی این روزها روی سختش رو به خیلیامون داره نشون میده ! چه پست عجیب و غریبی شد ! شاید پراکنده نوشتم ولی هر چی که بود دل نوشته ی این روزهای زندگی من بود . . . دلم یه هوای بارونی میخواد که برم زیرش وایسمو خیـــــــــــــــس بشم . . .
  • ۰ نظر
  • ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۸
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
یه مدت بود اینجا ننوشته بودم دلم برای اینجا تنگ شده بود. برای نوشتن... این آهنگ روی وبلاگمو خیلی دوست دارم با اینکه قدیمیه ولی همیشه صدای علیرضا عصار  و ش. عقیلی رو خیلی دوست داشتم و تو این آهنگ که هر دو در کنار هم خوندنش مطمئناً برام لذت بخش تر هم شده ؛ بین خواننده های ایرانی مانی رهنما ، حامی ، علی لهراسبی ، علیرضا عصار ، قاسم افشار ، فرزاد فرومند و سعید پورسعید رو دوست دارم.  البته خواننده های دیگه هم هستند که دوستشون دارم. مثل راما که خیلی از تن صداش و آهنگاش خوشم میاد و یا نریمان. اما بطور کلی آهنگ هایی که موسیقی کار شده تری دارند رو بیشتر می پسندم. ***** چند وقت پیش روی وبلاگ یکی از دوستان یه جمله ای نوشتم که خودم از جملم خوشم اومد!  " چنین است رسم روزگار... دور باش تا عزیز بمانی..! نزدیکی بیشتر از دوری تو را از من دور میکند!!! "  حالا برو بشین فکر کن بین من چی گفتم!!  **** انتخابات تموم شد. از بین کسانی که من بهشون رای دادم حدود 50 % رأی آوردن ، ببینم زورشون میرسه تو مجلس یا نه!!   امیدوارم هر تصمیمی که برای کشور گرفته میشه اول از همه منافع مردم رو در نظر بگیره و بعد چیزای دیگه رو... **** تو این چند وقت یکی از دوستان وبلاگی رفت خانه ی خدا. راستش هر وقت خواستم اه بکشم و بگم کاش منم قسمتم بشه دیدم هنوز خیلی راه مونده تا آمادگیش رو بدست بیارم و ظرفیت این رو داشته باشم که برم خانه ی خدا و پاک بشم و بر گردم... شاید هنوز قدرت درک اینکه به خونه ی خدا رفتن چه نعمتیه و چه رحمتی رو نتونستم در خودم ایجاد کنم... اونم با این همه گناه... خلاصه لیلی سا امیدوارم که این سفر تاثیرش رو توی روحیه و زندگیت به خوبی و روشنی بذاره... **** بینام بانو از اون رفقای وبلاگی جذابه... خیلی از پستهایی که میذاره جالبه برام.  پست آخرش یه عکسی گذاشته بود و یه مطلب خنده دار. بعد همینطور که داشتم میخوندم به این فکر میکردم که این عکسه چه ربطی داره به این مطلب که وقتی رسیدم به انتهای مطلب دیدم نوشته " عکسه هیچ ربطی به مطلب نداره!  " **** خب دیگه امروز زیاد نوشتم. باقیش برای یه وقت دیگه. ولی یک چیزی خیلی ناراحتم میکنه. آمار بازدید وبلاگم بد نیست اما هیچ کدوم خواننده ی ثابت نیستن... هیچ کدوم از دوستای وبلاگی بهم سر نمیزنن. اکثرشون منتظرن من برم به وبلاگشون سر بزنم و بعد بیان به وبلاگم سر بزنن. منم گاهی میرم اما نظر نمیذارم. خوشم نمیاد از این روابط زورکی و نظرات الکی و آبدوغ خیاری که "قشنگ بود بای!" یا یه چیزی توی این مایه ها که اکثراً حتی پست رو نخونده نظر میدن....
  • ۰ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۰۴
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

I am sweet, but honey is you . Flower is me , but fragrance is you . Happy I am but reason is YOU
-----------------------------
پرواز کن آنگونه که می‌خواهی ...
وگرنه پروازت می‌دهند آنگونه که می‌خواهند ...
------------------------------
این شعاری بود که سالها توی وبلاگم نوشته بودم ... از هواداران و اعضای پیشین باشگاه هواداران پرشین‌بلاگ هستم. بعد از چند سال وبلاگ نویسی مداوم به دلایلی کوچ کردم به این وبلاگ جدید ... وبلاگی جدید در محیط و سرویسی جدید ... همچون بهاری که همراه عشق به زندگیم پای گذاشت بهاری جدید را در زندگی مجازیم تجربه خواهم نمود... این بار اما از گذشته ها گذشته‌ام(!) و به حال رسیده‌ام و به فردایی بهتر برای ''ما" می‌اندیشم...
-----------------------------
چه تقدیری از این بهتر..؟
من از عشق تــــــو می‌میرم..!
-----------------------------
این وبلاگ در گذشته در سیستم وبلاگ‌دهی میهن‌بلاگ آریوداد نام داشت و در آدرس http://Ariodaad.MihanBlog.Com منتشر میشد که با اعلام تعطیلی سایت میهن‌بلاگ ، با نام و آدرس فعلی در اینجا به راه خود ادامه می‌دهد! بنابراین دیدن نام و آدرس وبلاگ قبلی روی بخش زیادی از تصاویر این وبلاگ امری عادی است!

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی