من و تو زیر بارون... یادت هست؟!
جمعه, ۱۳ آبان ۱۳۹۰، ۰۸:۲۹ ق.ظ
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ . .
غافلگیر شدیم, چتر نداشتیم, خندیدیم, دویدیم, و به شالاپ شلوپ های گل آلود ، عشق ورزیدیم...
دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی, چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم ... سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود...
و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد ...
و...
و...
و...
و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . . .
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو . . .
دکتر علی شریعتی
- ۹۰/۰۸/۱۳