پاتو از تو کفشم در بیار !
صبح زود به قصد شرکت توی امتحان دانشگاه رفتم متروی نواب ؛ توی مسیر همش به این فکر میکردم دیر نرسم ، امتحان سخت نباشه و . . . وقتی از تاکسی پیاده شدم رفتم به سمت ایستگاه مترو که ناگهان یکی چنان کفشمو از پشت لگد کرد که کفشم از پام در اومد و موند زیر پاش !!! منو میگی؟ آقا پاتو از تو کفشم در بیار!! *****تا حالا چندین بار برای من پیش اومده که رفتم از یه پله برقی استفاده کنم ، چه توی مترو ، چه توی علاء الدین و یا حتی پله برقی های عابر پیاده و می بینم که پله برقیش کار نمی کنه! من نمی دونم اگر قرار نبود این پله ها حرکت کنه و رفت و آمد رو آسون کنند برای چی این همه هزینه ی ساختنش کردند؟ که وقتی عابری می بینه کار نمی کنه دلش رو قشنگ بسوزونن؟!*****الان ناگهان هوس کردم آلبوم 85 بنیامین رو گوش کنم . منقلب شدم اصلا یک وضعی! آدم وقتی به آهنگهاش گوش میکنه انگار بعضی آهنگ های عاشقانه اش رو واقعاْ برای همچین روزهایی خونده . . . بازم براش صبر آرزو می کنم . . .