مصائب و شیرینیهای بچهداری _ شب دوم
سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۵ ق.ظ
از عصر که برگشتم منزل تا همین حالا سخت مشغول نگهداری از مادر و فرزند بودم!! تا همین لحظه در خدمتشون بودم تازه اونم نه دست تنها!!! همسرجان بخاطر داروی بیهوشی و همینطور بیخوابی چند روز اخیر خیلی ضعیف و حساس شده و پسرجان هم که قربونش برم نیاز به تعریف نداره. بدترین چیزی که به شخصه منو واقعا اذیت می کنه اینه که فک و فامیل تشریف میارن با بچههاشون(!!!) برای دیدن بچه و همه هم دوست دار.ن بغل کنن بوس کنن، اگه هم حرف بزنی ناراحت میشن. سر و صدای ناشی از حضورشون و رفت و آمدها و اینجور رفتارها اصلا خوب نیست که هیچ واقعا آزار دهندست. میدونم که خیلی از این رفتارها از روی علاقه است اما گاهی بهتر نیست که پا روی علاقههامون بذاریم و موجبات رنجش و آزار دیگران نشیم؟ گاهی بهتر نیست که اصلاحاتی توی رفتارهای خودمون و رسوم اغلب قدیمی انجام بدیم و در این مورد بخصوص اجازه بدیم مادر و فرزند کمی در آرامش باشن تا جا بیفتن؟!کمی به این موضوع فکر کنیم که بخاطر خودمون چه آزاری به دیگران میرسونیم؟!