- ۰ نظر
- ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۰۶:۴۴
این چند شب به تماشای چند فیلم ایرانی پرداختم . یکی از فیلم هایی که تماشا کردم فیلم سینمایی گناهکاران به کارگردانی فرامرز قریبیان بود . از اونجایی که نقد فیلم در تخصص من نیست بنابراین از نقد تخصصی فیلم شدیداً دوری میکنم و سعی ندارم از منظر یک منتقد به فیلم نگاه کنم و براش کف و سوت بزنم که چه بسا شاید این فیلم خالی از اشکالات فنی چه در فیلمنامه و چه در کارگردانی نباشه ! اما اونچه که برای من به عنوان یک بیننده مهم بود این بود که بعد از مدت ها یک فیلم سینمایی ایرانی در ژانر پلیسی تماشا کردم و واقعاً از تماشای این فیلم لذت بردم.یکی از نکات مهم این فیلم این بود که داستان نسبتاً جدیدی در مقایسه با سایر فیلم های این ژانر در سینمای ایران داشت و من بعنوان یک تماشاگر تقریباً تا انتهای فیلم پی به راز داستان نبردم در حالی که بیشتر وقت ها توی همون 15 - 20 اول فیلم ، داستان و ماجرا رو سریع متوجه میشدم. متوجه نشدن راز یک داستان موجب جذابیت بیشتر فیلم و میخکوب شدن تماشاگر میشه و باز هم با تاکید میگم که به دور از نقدهای فنی ، به عنوان یک تماشاگر به نویسنده و کارگردان و البته بازیگران این فیلم باید تبریک بگم . آقای قریبیان که همیشه عاشق و وفادار به ژانر پلیسی بوده با این فیلم یک بار دیگه عشقش به این ژانر رو نشون داد و با انتخاب خوب و درست بازیگران فیلم رو (به نظر شخصی من) به همون جایی برد که به دنبالش بود.تماشای این فیلم رو پیشنهاد میکنم . کمی متفاوت بود ...
شاید درصد بالایی از جامعه ی امروز وبلاگ نویسان فارسی زبان نمی دانند که وبلاگستان فارسی از کجا آغاز به کار کرد و چگونه فعالیتش را در کشوری بدون حتی اینترنت پر سرعت آن سالها راهش را ادامه داد. در این پست سعی کردم با انتشار مصاحبه ای که تاریخ انجام آن مشخص نیست و نیز باز نشر مقاله ای از نادر جدیدی درباره ی فراز و فرود وبلاگستان فارسی و پرشین بلاگ ، بیاد وبلاگ نویسان امروز بیاورم که راحتی وبلاگ نویسی امروز ما - همچون خیلی از کارهای بار اولی دیگر - مدیون تحمل سختی چه کسانی است؟
اما آنچه که در این پست مهم است توجه به این نکته است که اولین موسسان وبلاگستان فارسی براحتی از جایی که متعلق به آن بودند بیرون رانده شدند . به شخصه با وجود اینکه سالها در پرشین بلاگ وبلاگ نویسی می کردم با خواندن این مصاحبه به شدت از مدیران پرشین بلاگ دلخور شدم. گرچه شاید این مصاحبه تمام ماجرای آن سالها نباشد ...
پس از خواندن متن مصاحبه که در ادمه ی مطلب آمده است ، مقاله ی نادر جدیدی درباره ی فراز و فرود اولین سرویس دهنده ی فارسی یعنی پرشین بلاگ رو براتون قرار دادم که دعوت میکنم حتما بخونیدش.
یکی دو سال پیش بود که با انتشار پستی در وبلاگم نسبت به نحوه ی برنامه سازی در صدا و سیما انتقاد کرده بودم . از ساخت برنامه هایی با مضمون حزن انگیز ، برنامه های ویژه ی شب های عزاداری در غیاب ویژه برنامه های شب های ولادت ائمه ، پخش سریال ها و فیلم های سینمایی بسیار بسیار پر تکرار و قدیمی و ...
اما در سال جدید عملکرد صدا و سیما نسبت به گذشته کمی بهتر شده به شکلی که شب ها برنامه های شادی روی آنتن می رود که علاوه بر وجهه ی سرگرمی و امید بخشی در جامعه ، آموزنده هم هستند. از بین این برنامه ها ، بنده به سلیقه ی شخصیم برنامه ی خندوانه به کارگردانی و اجرای رامبد جوان و آبرنگ با اجرای بهنوش بختیاری که بسیار اکتیو و شاد هستند و از شبکه ی نسیم پخش می شوند رو خیلی می پسندم. به خصوص برنامه ی خندوانه که خندیدن رو بهمون یادآوری میکنه کاری که شاید مدت هاست از یاد ما ایرانی ها رفته بود!
یکی دیگه از برنامه های شاد و مفرح و آموزنده ی تلویزیون ، برنامه ی قند پهلو هست که به نوبه ی خودش سهم به سزایی در آرامش و ریلکس کردن های انتهای شب ما ایرانی ها و نشاندن لبخند به روی لب های ما داره.
البته در کنار این برنامه ها که مضمونی طنز و شاد دارند نباید از کنار برنامه ی رادیو 7 با اجرا و برنامه سازی منصور ضابطیان هم به راحتی گذر کنیم ، چرا که واقعا این برنامه هم جزو برنامه های متفاوت صدا و سیماست.
مدیریت صدا و سیما باید بداند که نیاز امروز جامعه ی ایرانی ساخت و برنامه ریزی برای تولید چنین برنامه هایی است و می بایست صدا و سیما روی چنین برنامه هایی سرمایه گذاری بیشتری انجام دهد تا اینکه سرمایه ی ملی صرف خرید و دوبله ی فیلم های چینی و کره ای شود که یکی پس از دیگری در حال پخش از صدا و سیما هستند و همه هم گویی کپی برداری شده از دست یکدیگر است!به هر روی شبکه های نسیم و آموزش این روزها جور دیگر شبکه های صدا و سیما را به دوش می کشند که امیدوارم این روند را با تولید برنامه های بهتر ادامه دهند.