دههی اول محرم امسال بود که توی جمعی گفتم این سنت که فقط ده شب اول محرم مجالس عزاداری برگزار میشه در حالیکه اصل ماجرای محرم دقیقاً بعد از دههی اول محرم اتفاق میافته و اصل عزاداری باید برای بعد از شب دهم باشه!! مدتیه کتاب "فاطمه فاطمه است" -البته این نسخهای که دست من هستش تنها کتاب فاطمه فاطمه است رو شامل نمیشه؛در واقع ناشر با خوشذوقی 3 کتاب کوچک مرتبط از دکتر شریعتی با محوریت موضوع زن رو در یک کتاب باز نشر داده - به دست گرفتم و در حال مطالعش هستم ؛ البته بیشتر از روزی چند صفحه وقت نمیکنم که مطالعه کنم. این متن بخشی از سخنرانی دکتر علی شریعتی در حسینیهی ارشاد در تاریخ 1350/4/14 میباشد که دربارهی عدم آگاهی کافی مردم دربارهی واقعه ی کربلا و پس از آن می باشد که برای خودم خیلی جالب بود و بد ندیدم که توی وبلاگم بنویسم:"تودهی مردم ما که همهی عمر با عشق به ائمهی شیعه زیسته و در مصیبتشان گریسته و ماهها و سالها در خدمت به آنان و در تجلیل نام و احیای یادشان دویده و خرج کرده و اخلاصها و گذشتها نشان داده است ، امامان خویش را - که هر کدام باید درسی به او بیاموزند و با زندگی و اندیشه و سخن و سکوت و آزادی و اسارت و شکنجه و شهادتشان به او ، آگاهی و حیات و عزت و انسانیت ببخشند - از روی " شمارهی ردیفشان " تشخیص میدهد.
اگر این مرد ، در عاشورا بر سر و تنش تیغ میکشد و به عشق حسین از شکنجه و درد خویش لذت میبرد ، اما حسین(ع) را کج میشناسد و کربلا را بد میفهمد ، مقصر کیست؟
و اگر این زن با تمام وجودش میگرید و نام فاطمه و یا زینب آتش در استخوانش میزند و اگر بداند که " میارزد " و " به کار میآید " عاشقانه جانش را میبخشد ، اما این دو را نمیشناسد ، یک جمله از سخنانش را نمیداند و یک خط از شرح حالشان را نخوانده است و فاطمه را فقط کنار در خانهاش ، در لحظهای که در به پهلویش میخورد به یاد میآورد و زینب را در ساعتی که از خیمه به سراغ شهیدی بیرون میپرد و فقط از صبح عاشورا تا ظهر عاشورا از او خبر دارد و از عصر عاشورا برای همیشه گمش میکند و درست از روزی که کار زینب و رسالت بزرگش - که وارث حسین است - آغاز میشود ، آگاهی او پایان مییابد ، مقصر کیست؟
اگر پسر تحصیلکرده و روشنفکر آن مرد و دختر تحصیلکرده و روشنفکر این زن قضاوتشان این باشد که " دینِ گریه و نوحه و عزا و مصیبت به چه کار میآید؟ این همه شور و عشق و ناله و زاری بر حسین و فاطمه و زینب از کار یک ملت اسیر عقب مانده ، که به آگاهی و نفی ستم و شور آزادی محتاج است ، چه گرهی میگشاید؟ " مقصر کیست؟ " - منبع : از کتاب فاطمه فاطمه است صفحه ی 40، دکتر علی شریعتی
یکی از عزیزانم برای اربعین امام حسین (ع) قصد سفر به کربلا رو داره ؛ راستش با این اوضاع و احوال و اخباری که هر روز از اونجا به گوشم میرسه واقعاً نگرانم براش...چند شب پیش خواب بدی هم دیدم...ولی نمیشه تو این جور کارها نه آورد ؛ دیدم بهترین کار اینه که اینجا از دوستان عزیزم خواهش کنم برای سلامتی و سفر بیخطر ایشون و همهی زائران حرم مطهر سیّدالشهدا (ع) در اربعین حسینی دعا کنیم و 14 صلوات به نیت 14 معصوم برای سلامتیشون بفرستیم...پیشاپیش از دوستانی که این لطف رو میکنند تشکر میکنم
این مدت خیلی سرم شلوغ بود و فرصت نکردم به وبلاگم سر بزنم. برای یک سری کارها برنامه ریزی کردم و احتمال داره که بین این پست و پست عدی هم کمی فاصله بیفته ؛ گفتم ایندفعه از قبل خبر بدم که آقا امین نگران نشه یه وقت خودجوشانه کمپین تشکیل نده!! شب تاسوعا قرار بود به منزل پدربزرگ همسرجان برم؛از اونجایی که بازار کسب و کار و خرید و فروش مسکن به شدت گرمه(!) کمی زودتر از معمول - یعنی حدود ساعت 7 - کار رو تعطیل کردم و رفتم خونه و وسایل برداشتم که دو روز تاسوعا و عاشورا رو کنار بانو باشم! (ما هوز نامزدیم اگر مطلع نبودید!) منزل پدربزرگ بانو ، هیئتی برگزار میشه خیــــلی کوچولو در حد هفت الی هشت نفره که البته مستمر هستش و هر هفته سه شنبه شب ها هیئت برگزار میکنن. من از برگزاری این هیئت شب تاسوعا اطلاع نداشتم ، وقتی که رسیدم دیدم در خونه بازه و صدای روضه میاد. رفتم داخل و دیدم چراغهای هیئت خاموشه. چشم چشم رو نمیدید. به عادت معهود رفتم گوشه ای نشستم که یه میز هست و روش کتب ادعیه و مهر هستش.نمیشد کسی رو تشخیص داد با این حال کمی که دقت کردم دیدم کنار یک موجود بزرگی نشسته!! از روی غیر مترقبه بودنش(!) تشخیص دادم که شوهر خاله ی بانو هستش ایشون! بر خلاف جثه ی بزرگش دل کوچکی داره و خیلی دوست داشتنیه و من براش واقعاً احترام خاصی قائلم و قلباً دوستش دارم. جالب این بود که قسمت بود و پرچم حضرت ابوالفضل رو یکی از اعضای هیئت از کربلا آورده بود. اون شب واقعاً عزاداری خوبی برگزار شد و من خوشحال بودم که قسمت شد اونجا باشم.نگارهای از نبرد کربلا که توسط عباس الموسوی کشیده شدهاستروز تاسوعا با بانو قرار گذاشته بودیم که بریم بیرون اما باز هم قسمت شد نریم و بمونیم و توی هیئت کمک بقیه کنیم تا غذای نذری آماده بشه. از صبح مشغول بودیم و کار تا بعد از اذان مغرب ادامه داشت. من و همسر جان هم از اینکه روز تاسوعا قسمتمون کمک به تهیه ی نذری امام حسین (ع) بود خوشحال بودیم و اصلا نارحت نبودیم که نرفتیم بیرون.دیشب شام غریبان بود و تصمیم گرفته بودیم به امامزاده حسن بریم و اونجازیارت عاشورا بخونیم ، اما دیدیم در امامزاده رو بستن! جالب اینکه به پیشنهاد من رفتیم مسجد جامع ابوذر توی میدان فلاح و دیدیم حاج آقای بابایی خطبه خوانی رو تازه شروع کرده! بعد از خطبه هم روضه و عزاداری بود و خلاصه دیشب هم مثل دو شب قبلش قسمت جایی بود که ما براش برنامه ای نداشتیم و اتفاقاً خیلی هم هر دومون از این بابت خوشحال بودیم.پی نوشت : لعنت بر یزید - دعاها ، نذرها و عزاداری هاتون قبول درگاه حق. یا علی بعداً نوشت :اگر کسی دوست داشت توی فید وبلاگ من یا بقیه ی دوستانش مشترک بشه و از بروز رسانی وبلاگ هاشون با خبر بشه ، راجع به فید خوان و نرم افزار مربوطه و لینک دانلودش و حتی نحوه ی اشتراک توضیحات مفصلی توی این لینک دادم که خوشحال میشم بخونید و توی فید وبلاگم مشترک بشید.
I am sweet, but honey is you . Flower is me , but fragrance is you . Happy I am but reason is YOU ----------------------------- پرواز کن آنگونه که میخواهی ... وگرنه پروازت میدهند آنگونه که میخواهند ... ------------------------------ این شعاری بود که سالها توی وبلاگم نوشته بودم ... از هواداران و اعضای پیشین باشگاه هواداران پرشینبلاگ هستم. بعد از چند سال وبلاگ نویسی مداوم به دلایلی کوچ کردم به این وبلاگ جدید ... وبلاگی جدید در محیط و سرویسی جدید ... همچون بهاری که همراه عشق به زندگیم پای گذاشت بهاری جدید را در زندگی مجازیم تجربه خواهم نمود... این بار اما از گذشته ها گذشتهام(!) و به حال رسیدهام و به فردایی بهتر برای ''ما" میاندیشم... ----------------------------- چه تقدیری از این بهتر..؟ من از عشق تــــــو میمیرم..! ----------------------------- این وبلاگ در گذشته در سیستم وبلاگدهی میهنبلاگ آریوداد نام داشت و در آدرس http://Ariodaad.MihanBlog.Com منتشر میشد که با اعلام تعطیلی سایت میهنبلاگ ، با نام و آدرس فعلی در اینجا به راه خود ادامه میدهد! بنابراین دیدن نام و آدرس وبلاگ قبلی روی بخش زیادی از تصاویر این وبلاگ امری عادی است!