همونطور که تو تصویر می بینید بصورت شعر تو این کتاب آموزش داده شده که بچه ها... خودتون بخونید شعر دیگه من چی بگم؟! والا!!
- ۰ نظر
- ۱۴ دی ۹۰ ، ۰۴:۱۲
همونطور که تو تصویر می بینید بصورت شعر تو این کتاب آموزش داده شده که بچه ها... خودتون بخونید شعر دیگه من چی بگم؟! والا!!
سلام
متاسفانه نشد برای ماه مبارک رمضان پست جدید بذارم.
امیدوارم ماهی پر برکت رو در پیش رو داشته باشین و منو از دعاهاتون بی نصیب نذارید!
سایه سپید عزیز!
از زحماتت ممنون و امیدوارم اجر تلنگری رو که به ما زدی رو بگیری و به هر آنچه آرزوته برسی. ( خانم سایه سپید در وبلاگشون اقدام به نام نویسی برای ختم قرآن گروهی کردن که با استقبال زیادی روبرو شد. برای رفتن به دنیای دیدنی سایه سپید کمربندها را بسته... نفسی عمیق بکشید و به آرامی اینجا کلیک نمایید!!! )
باز هم برای دوستان از درگاه ایزد منان ماه پربرکتی رو براتون خواستارم و امیدوارم این ماه تمرینی باشه برای قبولی در امتحانات آینده!!!
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست...
امتحان ریشه هاست...
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست...
زندگی چون پیچک است...
انتهایش می رسد نزد خدا...
شاید وقتى تو میرسى نباشم
که دستاتو توى دستام بگیرم
نمیدونى چه حالیم از اینکه
همون روزى تو میرسى که میرم
بقدرى چشم برات بودم که مى شد
تموم جاده هارو تو نگام دید
همه دلشوره ى دریا رو می شد
تو مرداب زمین حین چشام دید
همیشه اشتیاق مبهمى هست
واسه اونکه باید بى تاب باشه
غروبا که دلم میگیره میگم
شاید "امشب شب مهتاب" باشه...
امشب شب عزیزیه! یعنى این ماه ، ماه محبوبیه! آخه امشب شب تولد برادرمه و چند وقت دیگه هم تولد چند تا عزیز دیگست! شاید هرگز نبینى و ندونى که وبلاگ دارم و نخونیش! اما برام مهمى! پس مى نویسم تا بمونه! احمد جان تولدت مبارک! دوستت دارم داداش!
آیا طعم گذشت را چشیده اید؟ پس مى توانید مانند من به این حقیقت برسید که گذشت طعمى به شیرینى عسل و خواص عسل دارد! من نیز مانند همه ى شما بخاطر حواشى مسائل پیرامونم بارها جا زدم! و وقتى نتوانستم بر مشکلاتم غالب آیم،وقتى دیوارهاى سختى و تنگناها بلندتر شد،وقتى کسى روحم را آزرده خاطر ساخت؛وقتى عزیزى را که از او زیاد متوقع بودم! با بى اعتنایى قلبم را شکست... خشمگین شدم! بارها رنجیدم...