Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

Sourire

میزی برای کار|کاری برای تخت|تختی برای خواب|خوابی برای جان|جانی برای مرگ|مرگی برای یاد|یادی برای سنگ|این بود زندگی؟؟؟

سلام خوش آمدید

۲۶۰ مطلب با موضوع «روز نوشت» ثبت شده است

امشب با خواهرم و بچه های فنز پرشین بلاگ رفتیم پردیس قلهک. دور هم جمع شدن خوبی بود.فیلم هم از نظر موضوعی فیلم خاص و جالبی بود اما از اون فیلم های انتها باز بود که باید خود مخاطب تهش رو می بست. موضوع فیلم رو خیلی دوست داشتم و می تونست بهتر از این باشه. در کل شب خوبی رو گذروندم. جای دوستان سبز...

  • ۰ نظر
  • ۰۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۶:۵۰
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
چند روزی بدجوری دچار نوستالژی دوران کودکیم و به خصوص مدرسه شدم. همش میشینم و عکس های اون زمان رو نگاه میکنم. دلم خواست عکس اول ابتداییم رو بذارم تو وبلاگم. دیروز آلبوم عکسمو باز  کردم و به رغم اینکه نگران این بودم که نکنه با باز کردن چسب برگه ی آلبومم عکسم و یا خود اون برگه خراب بشه ، بازم این عکس رو برداشتمو اسکن کردم تا بذارم تو وبلاگم. آخه از بین این همه دوستخوب حتی یه عکس یا یه نشونی هم تو اینترنت نبود یا حداقل به چشم من نخورد. گفتم این عکسو بذارم بلکه شاید یکی از اونایی که تو این عکس هستن خودشونو ببینن و منو به یاد بیارن و دوباره شاید همدیگه رو یه روزی ببینیم... برای دیدن عکس در سایز اصلی کلیک نمایید  کلاس ۱/۱ - دبستان ابوذر - جوادیه تهران - ۱۳۷۴/۰۲/۱۷ اون خانوم مهربون که تو عکسه معلومه که معلم کلاسه!! خانوم خدایی! ایشالله همیشه سلامت باشه. سمت چپ خانوم خدایی ، علی خدایی هستش ( پیراهن ۴ خونه پوشیده ) تو ردیف بالا دیگه اسامی رو به خاطر نمیارم متأسفانه.  تو ردیف پایین از سمت چپ اونی که وایساده اسمش " حمزه ولایی " هستش. اولین نفری که نشسته کنارش منم! همیشه دست به سینه بودما!! کنارم " مسعود برزگر نشسته که خیلی با هم دوست بودیم و البته خیلی شیطون بود. کنار مسعود یکی از دوستای خیلی خیلی عزیزم بود که اسمش یادم نمیاد. نمیدونم احسان بود یا محسن شایدم هیچ کدوم...! متأسفانه بقیه رو هم به خاطر نمیارم. دلم برای همشون تنگ میشه. فقط میخوام براشون آرزو کنم که همیشه سلامت و خوشحال باشن با جیبی پر از پول....
  • ۰ نظر
  • ۱۵ فروردين ۹۱ ، ۲۲:۲۰
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

یادش بخیر... امروز یهو یاد دوران دبستان افتادم... دبستان ابوذر... خانم خدایی ...  کاش وقتی بچه بودم هم یه دفتر خاطرات داشتمو توش خاطراتمو می نوشتم که یادم نره... یاد بچه ها... معلما... یادمه سال دوم یا سوم ابتدایی بودم ، یه معلم داشتیم خیلی مهربون بود. تا جایی که یادمه تمام معلمای دوران ابتداییم خانوم بودن ؛ من اون معلم رو خیلی خیلی دوست داشتم. یه روزی اون معلم به یه دلیلی گفت بچه ها من دارم میرم و بعد من معلم جدیدی براتون میاد. یادش بخیر چقدر گریه کردم... گریه کردیم! دلم براش تنگ شده ، کاش هر جا هست همیشه دلش شاد باشه...من خیلی وقتا یاد دوستام میفتم. حتی هنوز اسم بعضیا رو یادمه. بابک ، کاوه آهنگران ، مسعود برزگر ، علی خدایی ، محمد و آیدین خرمدل ، حمزه ولایی ، کاشفی ، شروین... از معلما فقط اسم معلم اول ابتداییم رو یادمه! خانم خدایی! اون موقع صبح و بعد از ظهر بودیم! یه هفته صبح یه هفته بعد از ظهر! مدیر صبح ها آقای مرادی بود و بعد از ظهرا آقای شادمانی! ناظمامون... آقای نظری بود و آقای خالقی! بهش میگفتیم خشن! همش دستش خط کش بود و میزد! من یه بار از دستش کتک خوردم اونم به جرم نکرده! یادمه کل کلاس و با خط کش زد! از دوستام دیگه کسی و به اسم به خاطر نمیارم ؛ بعضیا رو هم چهره هاشون یادمه اما جالب اینه که از دوران راهنمایی و دبیرستان دوستان زیادی تو خاطرم نیست!! شاید یکی دو نفر اونم فقط صورتاشون یادمه نه اسماشون! امروز که 13 فروردین بود و سیزده بدر ، دوباره  یادشون افتادم. یاد مشقا... یاد اون دفترچه یادداشت کوچیکم که توش مینوشتم چیا دارم تا فراموشم نشه! و ... و یاد پیک شادیم! همون که همش عیدا با من میومد مسافرت و با من بر میگشت!! اما لاشم باز نمیشد!! یاد شبای سیزده بدر افتادم که بعد از کلی بازی و خستگی وقتی بر میگشتم خونه تازه یاد پیک شادی خالیم میفتادم و کلی گریه میکردم... بنده خدا خواهرم تا صبح برام همشو پر میکرد بعضی جاهاشم خالی میذاشت!!!  من همیشه نمراتم بیست بود! میرزا بنویس خوبی نبودم!! هیچ وقت!! اما ذهنم همیشه فعال بود! با هوش بودم و درسو تو کلاس یاد میگرفتم! اما یه مشق نوشتن من حتی یه صفحش هم کلی طول میکشید!! پیک شادی یادت بخیر... دوستای گلم یادتون بخیر... بچه ها دنبال خیلیاتون گشتم ، تو ف.ب ، تو ت.ئ.ی.ت.ر ، تو تمام موتورهای جستجو دنبالتون گشتم اما هیچ کجا نبودید... اگه یه روزی این مطلبو خیلی اتفاقی تو یه جستجو ، تو یه نگاه گذری یا هر چی دیدید ... برام اینجا نظر بذارید... حتما یه نظر بذارین.... حتی اگه اون روز من نبودم... اسماعیل محمدنژاد

  • ۰ نظر
  • ۱۳ فروردين ۹۱ ، ۲۱:۵۸
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

مدت زیادی بود که چیزی ننوشته بودم. دلم برای کلبه تنگ شده بود ، وقتی داشتم میرفتم کلی فکر کردم که تو چه زمان هایی مطلب بنویسم توی  وبلاگم و از سفرم براتون بگم. ولی خب نشد چون دسترسی به اینترنت نداشتم. ظاهرا واجب شد تو اولین فرصت یه لپ تاپ بخرم! با گوشی سعی کردم وبلاگ رو بروز کنم اما خیلی سخت بود مگر اینکه به کامپیوتر وصلش میکردم که اونم چون نوکیا سوآیت ( Nokia Suite ) نداشتم نمیشد و خلاصه نشد که بشه!! سفر خوبی بود. جای همگی خالی! فکر میکنم از تمام عید هایی که به شمال سفر کرده بودم این سفر و این عید بیشتر بهم چسبید ولی خب خیلی دلچسب تر می تونست باشه اگه ارتباطم با فضای مجازی قطع نمی شد. یک عالمه برنامه برای کوچه باغ عید داشتم که متاسفانه از چند جهت برنامه هام به هم ریخت. یکی از دوستان قرار بود از طرف فنز برام کاری انجام بده که نداد. از این طرف خودم یه قرار مصاحبه ی کوچولویی با شهیار قنبری عزیز داشتم و همه چی از جمله سوالات هم هماهنگ شد اما متاسفانه جوابش هنوز به دستم نرسیده ، البته خود شهیار بهم گفته بود که سرش شلوغه و تو اولین فرصت پاسخ میده ، هنوزم منتظر اون هستم. با چند تا از هنرمندان هم از طریق ایمیل تماس گرفتم برای مصاحبه که جوابی نیومده. خلاصه اینطوری شده که یه خورده دست دست میکنم برای کوچه باغ چهارم...  تو فرصت های بهتر اگه شد از سفرم بیشتر میگم.

  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۵۸
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
فردا شب میرم مسافرت ؛ هنوز برای فردا بلیط رزرو نکردم اما قصد دارم این کارو انجام بدم! میرم لاهیجان اما برگشتم با خداست! احتمالا قبل از نیمه ی دوم تعطیلات بر میگردم. تو مسافرت وبلاگ نوشتن خیلی لذت بخش تره حتی اگه مجبور باشم برم کافی نت حتما این کار رو خواهم کرد. تو فکر کوچه باغ هم هستم و اگه خدا بخواد این شماره به موقع منتشر میشه و بیشتر از دو شماره ی قبلی مورد توجه قرار میگیره. دیگه فعلا همین تا ببینیم چی میشه...
  • ۰ نظر
  • ۲۳ اسفند ۹۰ ، ۰۵:۵۷
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
با توجه به خبری که قبلا در زوم لینک مبنی بر " حفظ حریم شخصی در دنیای مجازی اتحادیه اروپا و گوگل " اعلام شد گوگل قوانین حریم شخصی کاربران خود را تغییر داده است.طبق آخرین اخبار از اول مارس 2012 یعنی پنجشنبه همین هفته 11 اسفند ماه، سیاست حفظ حریم خصوصی گوگل تغییر رویه خواهد داد. بدین ترتیب کلیه اطلاعاتی که درباره جستجوهای قبلی کاربران در گوگل موجود باشد، بین کلیه برنامه های تحت وب این شرکت در حساب کاربری شما به اشتراک گذاشته خواهد شد. بنابراین اگر احساس می کنید که اطلاعات حساسی در این رابطه دارید که قصد ندارید هیچ کس به این اطلاعات دست پیدا کند، بهتر است با روشی که در ادامه ی مطلب آشنا می شویم تنظیمات حسابتان را تغییر دهید.تاریخچه جستجو(آنچه قبلا در اینترنت جستجو کرده اید) یا Web History مدتهاست که وجود دارد و زمانی که شما وارد از حساب های کاربری خود مثل گوگل پلاس، جیمیل، و ... می شوید، کلیه جستجوهای اینترنتی شما ، ثبت میشود و در بین سرویس های آنلاین گوگل شما به مورد استفاده قرار میگیرد. به این ترتیب غول اینترنتی گوگل می تواند طبق علایق شما موضوعات جذابتری را در اختیارتان بگذارد.قبلا ، چنین اطلاعاتی تنها برای هر یک از برنامه های تحت وب گوگل به صورت مجزا استفاده می شد ، یعنی اگر کلیپی را در یوتیوب دیده بودید ؛ یا سایت یا اطلاعاتی را از طریق موتور جستجوی گوگل یافته و بازدید کرده بودید، اطلاعات مربوطه بتنهایی در همان سرویس بکار گرفته می شد ، اما قرار است از این پنجشنبه این هفته 11 اسفند، تمام این اطلاعات بین کلیه برنامه های گوگلی شما به اشتراک گذاشته شود. البته جای نگرانی وجود ندارد ؛ چرا که این اطلاعات فعلاً فقط برای شخص شما قابل مشاهده بوده و به طور عمومی با سایر کاربران یکپارچه نمی شود.اگر قبلا تنظیمات Web History گوگل را تنظیم نکرده اید ، اکنون بهترین زمان برای این کار است. برای این منظور به یکی از حساب های کاربریتان در گوگل وارد شده و به نشانی https://www.google.com/history مراجعه کنید ، اگر این امکان فعال باشد می توانید فهرستی از جستجوهای اخیر و سایت های مشاهده شده را ملاحظه فرمایید.برای پاک کردن این جزئیات کافی است بر روی دکمه خاکستری رنگ Remove All Web History که در بالای صفحه قرار دارد کلیک کنید و در پنجره بعدی دکمه OK را بفشارید.ماموریت انجام شد!پایان عملیات. لینک منبع : زوم لینک
  • ۰ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۰ ، ۰۸:۵۶
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
ز چشمت اگر چه دورم هنوزپر از اوج و عشق و غرورم هنوز اگر غصه بارید از ماه و سالبه یاد گذشته صبورم هنوز شکستند اگر قاب یاد مرادل شیشه دارم بلورم هنوز سفر چاره دردهایم نشد پر از فکر راه عبورم هنوز ستاره شدن کار سختی نیستگرشتم ولی غرق نورم هنوز پر از خاطرات قشنگ توامپر از یاد و شوق و مرورم هنوز ترا گم نکردم خودت گم شدیمن شیفته با تو جورم هنوز اگر جنگ با زندگی ساده نیستدر این عرصه مردی جسورم هنوز اگر کوک ماهور با ما نساختپر از نغمه پک و شورم هنوز قبول است عمر خوشی ها کم استولی با توام پس صبورم هنوز   امروز تا میتونستم خوابیدم... الان حالم خوبه.. ریلکسم... زندگی برای منم شیرین میشه مگه نه..؟!
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
طرف شمارش رو تو کامنت گذاشته که من فلانی ام! بیا با هم دوست بشیم! اگه من دوست دختر میخواستم که الان اینجا نبودم...  واقعا گاهی یه چیزایی می بینم و میشنوم که بدجوری حالم گرفته میشه! اصلا نا امید میشه آدم! اینم شد زندگی آخه؟ آخه تو که میگی 22 سالته! فرض کن زنگم زدم به چه شناختی چنین اعتمادی کردی؟ چند شب پیشا یکی نصف شبی زنگ زده ... خواب آلود میگم بله؟ هی فوت میکنه. فکر کردم پسر خاله ی گرام اس ام اس بازیش! تموم شده خوابش نمیبره باز هوس کرده بهم تک بزنه اذیت کنه! ( البته هیچوقت اذیت نمیکنه ها! ولی خیلی وقتا تک میزنه به این معنی که بیادتم! حالا میخواد 2 باشه ، 3 باشه ، 4 باشه..! ) گفتم سجاد خواب بودم بابا! باز فوت کرد ... ( مثل اون تلفن ندیده های 10 سال پیش! ) یه چشم باز و یه چشم بسته نگاه به شماره کردم دیدم آشنا نیست! گفتم : " مرض داری نصف شبی؟ " قطع کردم باز زنگ زد. حالا همش میذارم رو سایلنتا! اون شب از بیرون اومده بودم خوابیدم دیگه سایلنت نبود. حالا هی زنگ میزنه و صدای زنگمم بلنده منم سریع رد میدم که کسی بیدار نشه. دیدم ول کن نیست گوشی رو هی میخواستم بذارم رو سایلنت اینقدر سریع میزنگید نمیشد. بعد چند بار منم وصل کردم گرفتم خوابیدم گفتم بذار اینقدر فوت کنه شارژش تموم شه!  ولی بعد از چند بار وصل کردن دیدم دست بردار نیست ، خطمو دایورت کردم رو 119!! دیگه راحت گرفتم خوابیدم!! بعد از اون شب یه شب دیگه ای چند تا دختر هی زنگ میزدن میخندیدن ، هنو ساعت 11 بود گوشی و دفعه آخر دادم به آجیم یه جواب درست حسابی بهشون داد و دیگه مزاحمت رفع شد!    یه زمانی دخترا همش مزاحم داشتنا! الان انگار برعکس شده! دوره آخر الزمان که میگن همینه ها!
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

سلام به دوستای نازنینم   دوستان گلم امروز یک خواهشی ازتون دارم. میدونم اوضاع اینترنت داغونه و اعصاب های دوستان گل من داغون تر... ولی خواهشی که ازتون دارم اینه که حتما حتما شماره ی دوم کوچه باغ دانلود کنید و بخونید و بازم حتما حتما برام نظر بذارید و بگید نظرتون چیه. شماره ی دوم کوچه باغ با یک ماه تاخیر بدلیل فصل امتحانات منتشر شد. اگه خوشتون اومد از این شماره ممنون میشم که توی وبلاگاتون ما رو به دوستانتون هم معرفی کنید. ضمنا همچنان از همه ی دوستان از مبتدی تا حرفه ای که علاقمند به نوشتن در این ماهنامه هستند صمیمانه دعوت میکنیم به کوچه باغ ملحق بشن. چه دوستانی که داستان کوتاه مینویسن و یا دوستانی که فکر میکنن توانایی در زمینه های فرهنگی و هنری دارند و یا میتونن خبرهایی در این زمینه ها در اینترنت پیدا کنند و یک بخش خبری داشته باشند با ایمیلی که توی ماهنامه هست تماس بگیرن.   عزیزانی که در این شماره کنار ما بودند : دکتر مهدی بوترابی بهرنگ قدرتی مجید مصطفوی سید علیرضا رئیسی صبا . ح سعید داوری مسعود ساکی کوروش اصلانی مهدی موحدی امین مهدیه خردمند محمد طاها ستاره - ز گلی   سر دبیر : مینو بدیعی مدیر مسئول گاهنامه ی کوچه باغ : اسماعیل محمدنژاد   لینک دانلود

  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad
در همینجا اظهار تاسف میکنم که معاون یکی از وزرای کشوری که من توش زندگی میکنم و تاکید میکنم خاک این کشور وطن من و متعلق به من و هم میهنان منه و نه مسئولینی که چنین طرز تفکری دارن! جایی گفتند : ( تعدیل شد ) " اینترنت ایران چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ سرعت هیچگونه مشکلی نداره و قطع و وصلی های اخیر هیچ ارتباطی با شرکت زیرساخت نداره و تنها بدلیل استفاده ی زیاد مردم از اینترنت در چند وقت اخیر مشکلاتی بوجود اومده ؛ و باز ادامه میده که اگه تمام پهنای باند جهان رو هم به ایرانی ها بدیم بازم از سرعت اینترنتشون می نالند. "   من اصولا از سیاست متنفرم و یادم نمیاد تو وبلاگم سیاسی حرف زده باشم ، از اونجایی هم که نشریات دروغ زیاد می نویسن ممکنه این حرف رو ایشون نزده باشه اما اگر هر کدوم از مسئولین چنین طرز تفکری داره و یا چنین حرفی رو جایی زده بدونه که من بعنوان یه ایرانی راضی نیستم از پولی که یک بخشیش بعنوان بیت المال کشور به من تعلق داره ( حتی به اندازه یه اپسیلون ) به این آدم برسه و تمام حقوقی که میگیره حرومه و مطمئن باشه که تو همین دنیا بدجور حساب کارها و حرفهاش رو پس میده ، اون دنیا که بماند. ایشون ( تعدیل شد ) انگار از جیب شخصیش داره هزینه میکنه.اینترنت ایران از تمام دنیا کم سرعت تر و بی کیفیت تر و گرون تر داره عرضه میشه اونوقت طلبکار هم هستن. آقای مسئول یادت نره که اگه روی صندلی ای نشستی از صدقه سری همین مردمه که چند وقت دیگه بازم واسه رای آوردن بهشون نیاز داری! ( تعدیل شد ) هر مسئولی تو هر رده ی کشور که میخوای باش. اینو یادت نره که دیگه ازین صحبتا نکنی.( تعدیل شد ). خیلی اعصابم خورد شده از این حرف. متاسفانه هر کسی هم یک حرفی میزنه معلوم نیست کی به کیه! آقای وزیر گفتن لنگر گیر کرده!! با این حال بازم مشکل اینترنت نداریم!! حالا اون لنگره از کجا میاد همش کابل فیبر نوری مارو میزنه نمیدونم ولی اینکه اینترنت من مثل چراغ گرد سوزای قدیم پت پت میکنه و هی قطع و وصل میشه رو دارم با چشمای خودم می بینم بعد میگه اینترنت مشکل نداره. ( تعدیل شد ) باز خدا پدر یکی از نمایندگان مجلس رو بیامرزه که یادم نیست عضو کدوم کمیسیون بود ، در رابطه با امنیت ملی و .. بود انگار ؛ جایی ازش مصاحبه خوندم که گفته قطع و وصلی های اخیر بخاطر یک سری مسائل امنیتی بوجود اومده و نیاز داریم که اینترنت رو کنترل کنیم. این حرف میشه حرف حساب تو کت آدم هم میره. ولی حرفهای صد من یه غاز و اینکه بگیم همه چی آرومه و فکر کنیم که هر حرفی بزنیم و هر چی بگیم ( تعدیل شد ) مردم باور میکنن ،کاملا اشتباست!! ( تعدیل شد ) یه جایی از یکی از کارشناسان هم خوندم که تو یه پاورقی کلا همه ی اینا رو یه بازی دونسته بود و این قطع و وصلی ها رو پیش زمینه ای برای اتصال به شبکه ی ملی و خداحافظی با اینترنت جهانی و دسترسی به دنیای اطلاعات جهانی میدونست ؛ که صد البته اگه این اتفاق بیفته واقعا فاجعست. این همه حرف زدم که بگم وقتی روی قبض تلفن خونمون می بینم باید هزینه ی اشتراک ای دی اس ال رو تمام و کمال پرداخت کنم در حالیکه این سرویس بطور کامل در اختیارم نبوده خون خونمو میخوره و میگم پول حروم نتیجه ای جز بیچارگی نداره. من راضی نیستم پول زحمت کشیده ی پدر من بره جایی که بابتش سرویسی ارائه نشده. این پولی که میگیرین حرومه ها.من گفته باشم. آخی دلم خنک شد!    پی نوشت : یک دوستی که برام عزیزه نوشته یکی از خوانندگان خاموش این وبلاگه! اینجور دوستا واقعا دوست داشتنین. من ازش ممنونم و به احترام کامنتی که برام گذاشته به رغم اینکه ازم خواسته کل مطلب رو حذف کنم ، از اونجا که من عادت ندارم حرفی رو پس بگیرم و سر حرفم می ایستم محکم ، به احترامش خیلی از قسمتهای متن بالا رو که کاملا مشخص کردم رو تغییرات اساسی دادم تا توهین آمیز نباشه دیگه. البته اینم بگم آزادی بیان به اندازه کافی در ایران وجود داره که نگران نباشم و طعنه ای بزنم به دوستی که از حرکت یکی از بازیگران قدیم! حمایت کرده بود و میگم آزادی در برهنگی نیست. همین دیگه... ولی حرفم همون حرفه ها!
  • اسماعیل محمدنژاد | Esmaeil MohamadNezhad

I am sweet, but honey is you . Flower is me , but fragrance is you . Happy I am but reason is YOU
-----------------------------
پرواز کن آنگونه که می‌خواهی ...
وگرنه پروازت می‌دهند آنگونه که می‌خواهند ...
------------------------------
این شعاری بود که سالها توی وبلاگم نوشته بودم ... از هواداران و اعضای پیشین باشگاه هواداران پرشین‌بلاگ هستم. بعد از چند سال وبلاگ نویسی مداوم به دلایلی کوچ کردم به این وبلاگ جدید ... وبلاگی جدید در محیط و سرویسی جدید ... همچون بهاری که همراه عشق به زندگیم پای گذاشت بهاری جدید را در زندگی مجازیم تجربه خواهم نمود... این بار اما از گذشته ها گذشته‌ام(!) و به حال رسیده‌ام و به فردایی بهتر برای ''ما" می‌اندیشم...
-----------------------------
چه تقدیری از این بهتر..؟
من از عشق تــــــو می‌میرم..!
-----------------------------
این وبلاگ در گذشته در سیستم وبلاگ‌دهی میهن‌بلاگ آریوداد نام داشت و در آدرس http://Ariodaad.MihanBlog.Com منتشر میشد که با اعلام تعطیلی سایت میهن‌بلاگ ، با نام و آدرس فعلی در اینجا به راه خود ادامه می‌دهد! بنابراین دیدن نام و آدرس وبلاگ قبلی روی بخش زیادی از تصاویر این وبلاگ امری عادی است!

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی